تار دومین فیلمی بود که در سال 1402 دیدم. فیلم ظریفی بود. آنقدرها هیجان و جابجایی در موقعیت نداشت.باید شاخص‌های بازی و حالات روانی‌را دقیق متوجه می‌شدی و البته از موسیقی کلاسیک چیزهایی می‌دانستی. شاید حرف زدن از اینکه به اتفاقات این روزها مرتبط است چندان درست نباشد اما یکی دوباری در طول فیلم یاد ایرج طهماسب افتادم. شاید ما به ازاء مسخره و قیاس مضحکی باشد اما حس کردم ما با اون همین کار را می‌کنیم با او و همه سلبریتی ها، آنها را پیغمبر گونه بزرگ می‌کنیم و  بعدپنچری‌های ریزشان، انحرافات اخلاقی، سوتی های رفتاری یا کلامی‌شان را بر نمیتابیم. لیدیا تار یک رهبر ارکستر معروف جهانی است و اولین رهبر زن ارکستر برلین، با زن های زیادی در ارتباط بوده و در حال حاضر با زنی در رابطه است که نوازنده ارکستر هم هست و دخترش را به فرزند خواندگی پذیرفته. اتفاقاتی در مسیر زندگی خصوصی او رخ می دهدکه مانع از ادامه کارش در یک اجرایی که مدتها برایش تلاش کرده می‌شود

TAR شبیه روایت واقعی از زندگی این موسیقیدان است. عین یک بیوگرافی، دقیقا هم دراین کار دقیق با ظرافت عمل کرده اما هنرمندش یک هنرمند خیالی ساخته ذهن کارگردان است. هنرمندی که واقعی نبوده اما هزاران مانند او زیسته و در موقعیت های مشابه او قرار گرفته اند. 

حتی اسم فیلم که برگرفته از اسم شخصیت اصلی است، استعاری است و در خدمت فیلم است TAR که ما معادل فارسی برایش نداریم اما در عربی به آن قطران می‌گویند ماده ی سیاه لزج قیر مانند است که در دمای بالا مایع و در دمای پایین تبدیل به جامد می‌شود. لیدیا تار قهرمان این قصه هم سرنوشتی شبیه قطران را داشته و در بحبوحه یکی از مهم ترین اتفاقات زندگی حرفه ای اش یکی از خرابکاری های زندگی شخصی اش آنچنان دست و پایش را میگیرد که مانع ادامه کارش میشود. و به نوعی به جامد تبدیلش می‌کند.

بازی بلانشت بی نظیر است شاید بی نظیرترین نقش اش. من هیچوقت از هنرمندانی مثل اون خوشم نیامده، زن های بلوند با صورتهایی یخ. در جغرافیای حس من او یا کیدمن یا چندتایی دیگر هیچوقت جای زن های با چشم های نافذ و موهای تیره را نگرفته‌اند. مگر اینکه بازی شان جوری باشد که این پیش فرض نژاد پرستانه و موروثی را از ذهنم دور کند. پیش از بلانشت فقط جودی فاستر توانسته بود آن بلوند مورد پذیرش من باشد و حالا با دیدن این فیلم بنظرم بلانشت هم یک بلوند راه یافته به جرگه بازیگران محبوب من است. در سخت گیری معیارهایم همین را بگویم که مثلاً نیکول کیدمن حتی با بازی در EYES WIDE SHOT کوبریک هم نتوانسته آن عنوان را به دست بیاورد. ولی بازیگری فرانسوی Noémie Merlant که در همین فیلم نقش دستیار بلانشت را بازی میکرد. و اتفاقا نقش مثبت و زیادی هم نداشت. فقط بخاطر چهره اش عزیز دل و راه یافته پیش فرض به جمع بازیگران محبوب است. ناگفته نماند بازی‌اش همیشه خوب بوده، خصوصا در "پرتره زنی در اتش.

NOEMIE MERLANT IN TAR

امتیاز دادن به فیلم کار سختی است. یا دست کم با یک نوبت دیدن نمیتوانم امتیازی بدهم. در حال حاضر بعید هم میدانم دوباره فرصت دیگری دست بدهد تا به تماشایش بنشینم. ولی فیلم را به همه آنها که شیفته بازیگری اند.آنها که هنرمندان و سلبریتی های خود را با یک اتفاق به عرش می رسانند و با یک  اشتباه به فرش میکشند توصیه میکنم. همچنین به همه موسیقدان ها آنها که شکست را پایان راه میدانند. سی دقیقه پایانی فیلم برای آنهاست که هیچوقت بیخیال نشوند. هیچوقت و تحت هیچ شرایطی.