تا روشنایی بنویس.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب» ثبت شده است

تک راه انقلابی

پیش‌نویس: پیش از این چند پست نصفه و نیمه نوشته ام اما از ده روز پیش و ماجراهایش یارای به روز رسانی شان را ندارم. این وبلاگ همیشه میزان‌الحراره من بوده است هر وقت  هر تاریخی را باز کنی اوضاع احوالم در آن تاریخ و روزها را نشان میدهد. دیشب داشتم فکر میکردم چیزی از ما  جز همین اندک نوشته ها نمی ماند. بنابراین تصمیم گرفتم اینجا و در کانال تلگرام بیشتر از خودم و باورم راجع اوضاع بنویسم.

 

رفیقی میگفت خوشبختی ماندن سر دوراهی نیست، وقتی فقط دو انتخاب داری یعنی عملاً بدبختی، خوشبختی یعنی محدودیتی در انتخاب ها نباشد. یا دست کم بیش از دو انتخاب داشته باشی.جدا از اینکه این تعبیر از خوشبختی چقدر دقیق است میخواهم بگویم گاهی همان دو راهی هم وجود ندارد. یک راه است. فقط و فقط یک راه. مرگ #مهساـامینی و حوادث بعدش یکبار دیگر به عینه این واقعیت را توی صورتم تف کرد که حاکمیت در ایران راهی باقی نگذاشته. از روز شنبه و پراکنده کردن انگشت شمار معترضان از جلوی بیمارستان کسری تا تجمع مسالمت آمیز چهارشنبه در تقاطع کشاورز و حجاب که توسط نیروهای امنیتی به خشونت انجامید. تا همین حالا که شهر ملتهب است و توی هر محل به فاصله چند صد متر مامور ضد شورش مسلح گذاشته اند. دارم به این فکر میکنم که چه شد قصه به اینجا ها رسید. مرگ دختر جوان 22 ساله توسط نیروی بدنامی به اسم #گشت‌ـارشاد که فقط از ابتدای 1401 حداقل چهار با با بد اخلاقی هایش خبرساز شده است جرقه به انبار باروت تورم و خفقان انداخت. طبیعی بود که با اعتراض های فراوان همراه میشود. چه فرضیه کتک زدن درست باشد چه نباشد به هر حال مهسا در بازداشتگاه وزرا جان باخته است. جسدش را به بیمارستان کسری منتقل کرده اند. طبق گزارش بیمارستان علائم حیاتی در حین ورود به بیمارستان نداشته است. پس چه بیماری داشته چه به گواه پدر و مادر نزدیکانش هیچ بیماری نداشته به هر حال گشت ارشاد و فرماندهی پلیس تهران در خصوص مرگ او مسئولند. این موضوع بر کسی پوشیده نیست. اما نحوه برخورد با استفاده از نیروهای یگان ویژه و بسیج و لباس شخصی ها همان سناریوی همیشگی بود. دشمن سازی، نادیده گرفتن معترضان و  آشوب طلب خواندن داغ داران. نمیدانم چرا  حاکمیت  حتی حاضر نشد عذر خواهی ساده ای بکند. مسئول گشت ارشاد را  توپ و تشری بزند و  با این کار آبی بر آتش داغ مردم بریزد. حالا دست کم  هشت روز بعد از آن اتفاق بیش از 40 نفر جان باخته اند، آسیب های زیادی به روح و جسم جامعه وارد آمده. فضای کسب و کار و اعتماد عمومی خراب تر از گذشته شده و نفاق و شکاف بین حامیان حکومت و مخالفین آن عمیق و عمیق تر شده است. من تابستان و پاییز 1357 نبوده ام. متن یا گزارش دقیق که بازتاب دهنده حال وهوای آن روز جامعه باشد هم علی‌الحساب ندارم  اما این شکاف بین مردم ایران روز به روز در حال عمیق تر شدن است و عملا رفرم و تغییرات را دارد به محال نزدیک‌تر میکند. تغییرات جزیی که بتوان به آن امید بست وجود ندارد.اگر موافق این شرایط نیستی پس مخالف نظام و برانداز و آشوبگری دسته دیگری وجود ندارد. عملکرد نیم بند و ضعیف اصلاح طلبی هم عملا آنها را در بدنه اصولگرا حل کرده و وضعیت اصلاح طلبی را بیشتر از هر وقتی ترحم انگیز کرده است. راهی جز انقلاب نیست  ولو به قیمت ویرانی همه چیز، اینجاست که باید در مورد ایرانی بودن حاکمان فعلی ایران شک کرد. کسی که بچه آب و خاکی باشد، برایش زحمت کشیده باشد، برای حفظ تمامیت اش، برای اعتلا و  پیشرفت‌اش حتی برای آنکه ازش اعلام دلخوری میکند ارزش و احترام قاثل است. نه اینکه همه چیز را به ویرانی بکشاند که ثابت کند حرف حرف خودش است این رویه  بچه گانه استف دیدگاه یک لیدر یا رهبر نیست.

۲ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰
Hamidoo

وقاحت

سازمان تامین اجتماعی اگهی استخدامی برای دفتر طراحی و مهندسی اش که گویا قرار است  کار ساخت و تعمیر و نگهداری ابنیه این سازمان را  بر عهده بگیرد، منتشر کرده است.

خب تا اینجایش همه میگویند چه عالی خیلی هم خوب در این اوضاع بد اقتصادی  قرار است عده ای را  شاغل کنند و سر کار ببرند. 

حسب کنجکاوی و اینکه بشر نسیان گر هزار تا فرصت از دست رفته اش همیشه مثل چماق توی سرش میکوبد نشستم  روی آگهی کنکاش کردم.یک آماری گرفتم از شرایط جذب و  زمان برگزاری آزمون و مواردی که قرار است در آزمون استخدامی  پرسیده شود.

طبق آمار دفترچه ثبت نام مجموعا سازمان تامین اجتماعی به 20 مهندس احتیاج دارد. یعنی از تمامی رشته های عمران و تاسیاست و مکانیک و برق و صنایع و ... فقط 20 نفر.

بگذریم که باید دانشگاه تراز اول درست خوانده باشد. ترگل ورگل باشد. زیر 30 سی سالش باشد. بومی باشد. ننه و بابایش هم حائژ شرایطی باشند و فلان و بهمان. 

بعد اینکه 60000 تومان (شصت هزار تومان) مبلغ برای ثبت نام پرداخت کرد و در آزمون  قبول شد و توانست  مراحل هفت خان  مصاحبه را بگذراند استخدام شود.

یعنی اگر فقط در تهرن 12 میلیونی، ده هزار نفر مهندس جویای کار بخواهند در این آزمون شرکت کنند، حاصلضرب 10000 در 60000 هزار تومان میشود . ششصد میلیون تومان ،

با روابط عمومی و اداه امتحانات یک دانشگاه و  یک مدرسه معروف در تهران برای برگزاری آزمون تماس گرفتم . ازشان پرسیدم اگر سالن امتحانات شان را در روز برگزاری آزمون در اختیارم بگذارند چقدر باید پرداخت کنم. گران ترین مبلغ تقریبا 10000 تومان به ازاء هر نفر بود.تازه با فرض اینکه بنده یه فرد حقیقی بودم و نه یک نهاد حقوقی و نرخ آزاد و بدون بده و بستان های شایع برایم گران ترین مبلغ را حساب کردند. اگر معادل همین مبلغ هم هزینه  تصحیح اوراق و کیک و ساندیس و مصاحبه گر باشد. نهایتا  20هزار تومان از کل مبلغ هزینه همه کارهای داوطلب میشود و 40 هزار تومان باقی میماند یعنی چهارصد میلیون تومان سود خالص.

با روابط عمومی آزمون تماس گرفتم از این اقدام خدا پسندانه شان تشکر کنم که در این شرایط بد اقتصادی میزان نقدینگی را از دست مرد خارج کرده اند و باعث جلوگیری از تورم شده اند.ولی حتی یک تلفن هم پاسخگو نبود و حقیقتا  400 میلیون تومان عایدی آنقدر ارزش نداشت که  یک منشی تلفنی استخدام کنند تا  پاسخ  داوطلبان را بدهد.

آمار دقیق این آزمون را  میتوانید از سایت سنجش بیابید.

دفترچه راهنمای ثبت نام را هم اینجا میتوانید بخوانید.

و برای بازماندگان این نسل کشور ایران آرزوی مرگ زودرس کنید.

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
Hamidoo

حاج صادق خلخالی

خاطره اش مثل روزهای دوران آن خانه درندشت و صحبتهای بابا با لحن یواش است. همه جوانان عصر ساواک صحبتهایی دارند که یواش می گویند و روی هجابه هجایش تاکید می کنند. بچه تر از آنی بودم که بفهم بابا چه میگوید. خلخالی کیست یا چه شکلی دارد.فقط می دانستم از آنهایی است که اگر توی کوچه دیدم باید از دستش فرار کنم و با همه سرعت فرار کنم تا بهم نرسد چون آدم خطرناکی است. شروع خلخالی برای من  همین جملات یواش بابا بود موقع خوردن شام وقتی برادرم که تازه پشت لبش سبز شده بود از کتابهایی که مناسب سن اش نبودند میخواند و یک خروار سوال بی جواب توی ذهنش بود. آن اقا چرا فلانی را کشت؟ قطب زاده که بود؟ مهندس بازرگان چرا استعفا داد ? بابا از سرمتانت و تا جایی که میدانست جواب میداد وهمیشه توصیه به بی طرفی و عدم بیان  ظرات سیاسی میداد.بابا معتقد بود ما نه زنده به شاه بوده ایم نه مرده به  انقلاب . ما از روز ازل به سختی زندگی کرده ایم و کار کرده ایم و کار کرده ایم تا بتوانیم روی پای خودمان بایستیم. این کار کردن هم تفاوتی قبل یا بعد انقلاب نکرده.

همه اینها اتفاقات ماند تا سالها بعد که آن فیلم کیارستمی را دیدم. "قضیه شکل اول ،قضیه شکل دوم " که بعدها به اسم یک مسئله و دو راه حل تغییر نام داد.

توی آن فیلم یکی از نفراتی که در مورد آن قضایا صحبت می کرد خلخالی بود. بی تردید هم حرف میزد مثل همه قضاوت هایش حکم می داد و عجول در اجرا بود. یک سال بعدترش مستندی از تخریب آرامگاه رضا شاه را دیدم که حکم تخریب به امضا خلخالی رسیده بود. و چند نوبت  بر روند تخریب نظارت داشت. ایده اصلی اش هم همین بود که اینجا خانه فساد میشود. چند سال  بعد همین محل پایگاه عده ای سلطنت طلب میشود.

و آن همه روزنامه دیواری سالهای مدرسه که گاهی عکس جسد هویدا ، نصیری ، اویسی و جهانبانی همه به حکم قاضی شرع ؛محمد صادق خلخالی بود.  تا کشتن پری بلنده روسپی لوطی مسلک شهرنو تهران که به همراه چند روسپی دیگر حکم مفسد فی الارض بودنشان را محمد صادق امضا کرد و از دم تیغ گذراند.


این اواخر هم که خبر رمز گشایی استاکس نت آمد و کدرمز تاریخ اعدام حبیب القانیان ، سرمایه دار وکار آفرین مطرح کلیمی بود  باز  یک پای قضیه  حاج صادق بود و حکمش که  صاحب ساختمان پلاسکو تهران و اولین کارخانه دار تولید پلاستیک در ایران را  هم از دم تیغ گذرانده بود.

شاید درخشان ترین حرکت اش (البته از نظر من) همکاری با تروریست معروف مکزیک کارلوس بودبرای ترور شاه مخلوع که با هلی کوپتر و در زمان اقامت شاه در مکزیک رخ داد، بود. بقیه کارهایش واقعا  جلادی بود. جلادی به معنای واقعی کلمه.

با یک حساب سر انگشتی حاج صادق  فقط 50 و چند نفر از سرشناسان سیاست و اقتصاد را از پای چوبه دار فرستاده بود. حالا چند نفر کارگر و مجاهد و فدایی اعدام کرده دیگر خدا داند.

اولین حاکم شرع انقلاب راه بسیاری از هم مسلکانش در کشورهای انقلاب زده را طی کرد . تا آن جمله معروف کامو میگوید " انقلاب های بدون پشتوانه فرزندان خود را می بلعند را یکبار دیگر اثبات کند." 

میگویند در اواخر عمر خلخالی آدم دیگری شده بود خبر از دست دادن مشاعرش آمد،بعد گفتند توبه کرده حتی مصاحبه ای ازش پخش شد که در در آن از صدام حسین بعثی حمایت کرده بود و گفته بود برخلاف آنچه که روایت شده صدام آدم بدی هم نبوده و خدمت کرده است. خلخالی در اواخر عمر به شدت از مواضع حسنعلی منتظری دفاع کرد و خود را  مقلد اون میدانست . اما همه اینها باعث نشد کسی راجع او تغییر موضع دهد یا حتی از او که در ده هفتاد امکان فعالیت سیاسی داشت استفاده کنند. و بالاخره خلخالی در شامگاه عید فطر سال 1382 از دنیا رفت . 

ذکر همه این مصیبت ها نه فخر و بیان برازندگی صادق خلخای در اعدام بود نه بی بته بودن عده ای در عصر خلخالی ، فکر میکنم که مثل خلخالی توی این عصر و این زمان هم هستند. دوست ندارم واقعا 40 سال دیگر یکی قد همین  سن و سال  خودمان بیایید با ابزار سرچ در آن زمان  که نمیدانم چیست . بنشیند و قطعا اطلاعات بیشتری از مرتضوی و صلواتی و  .... سرچ کند و دست آخر ما را  آدمهای بی بخار روزگاری بداند که میدانستیم درست چیست و عمل نکردیم.

والسلام






۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
Hamidoo