توی اتوبان رسالت (بخوانید سردار سلیمانی) شرق به غرب یا غرب به شرق بلاهتی وجود دارد. بلاهتی که سرتا پای آدم را در برمیگیرد که خب چه اصراری بر اتوبان سازی بود وقتی این همه فرعی و پس کوچه به این خیابان وصل می شود. وقتی اینهمه چاله و دریچه فاضلاب وسط خیابان درآورده اند. نوعی ماژوخیسم در تردد کنندگان و نوعی سادیسم در سازندگان این اتوبان-خیابان به شکل حادی به چشم می آید. اتوبوس های لندهور یک گوشه یواش یواش و لاک پشتی میرانند. اتوبوس های بی آر تی  بیقواره سمت دیگر با بازی های نرم کمک فنرها و خمره های بادشان فس فس کننان پیش میروند. راننده های تاکسی به چپ و راست میرانند که مسافر بگیرند. شخصی ها همه سعی خود برای جلو انداختن یک ماشین بیشتر میکنند. در میان این همه هیاهو صدها عابر و مسافر در پیاده رو، در ایستگاه اتوبوس کنار بزرگراه  و گاهی وسط بزرگراه منتظر اتوبوس و سواری و اسنپ و سرویس منتظرند. فحش میدهند. پشت ماسک دود میخورند. ماشین ها آیینه به آیینه میشوند. رادیو ها در کمال بی شرمی ما را به شروع یک صبح دلپذیر میخوانند. شیشه ماشین پایین بود.از ترس کرونا شاید. ماکان اشگواری برای دلش میخواند و صدایش در یک کره به شعاع سه متر خاتون را در خود محاط کرده بود. رندو ساندرو سفید زد به آینه ام. ثانیه ای طول کشید یا بفهمم من در حرکت نیم کلاچ بودم یا او. آیه ساندرو جمع شد. ساندرو ایستاد. شیشه اش را  پایین داد. منتظر بودم حرف بزند که از برینم بهش. عادت کرده ام که در راندن در شهر تهران با کسی کل کل نکنم ولی اگر کسی پررویی کرد شلنگ گه را رویش باز کنم. راننده خانم صورتش از استرس مچاله بود و صندلی اش برای رسیدن به فرمان اندکی همت میخواست. حالت خمیده صورتش را سمتم کردم. حرکاتم دور کند شد. کمی به خودش آمد. از پشت سر بوق میزنند. یک جوری ابرو بالا انداخت و لبخند زد که جایی بالاتر از گونه چپش زیر چشمم یک گود کوچک افتاد. بعد دست هایش را به نشانه آرامش و شاید صلح تکان داد.

گمانم در چهره من خشم دید. شاید هم انتقام. اما هیچ نگفت. نمود چهره اش اگر از زرنگی اش نبود واکنشی به صورت ته ریش دار و موزی اول صبح من بود.

شان هایش به وضوح بالا آمدند. ماشین پشت سری من بوق زد. جلویمان کمتر از ده متر خالی شده بود. ماکان هنوز داشت میخواند:

شانه هایت را بالا ننداز 

فرشته ها به هوا پررررررت میشوند........

پ.ن :عکس مربوط به بزرگراه چمران است و ارتباطی به بزرگراه رسالت ندارد. کاملاً تزیینی است.