شب دوازدهم - طلای سرخ - جعفر پناهی  امتیاز 8/10

بهانه دیدن فیلم خواندن بلاگ سپهرداد بود. همان موقع دانلود کرده بودم. اماتازه فرصت شد بنشینم به دیدنش. حسین آقا دیدن هم داشت. 

فیلمنامه یک لوپ بود و ای کاش نبود. ای کاش میشد آخرش بگویند این پایانش نیست. چون از وقتی دیدم طلا فروشی همان است و مرد طلا فروش همان بند دلم لرزید. دلم نمیخواست حسین اقا تمام کند خودش را ... دلم میخواست بعد از دیدن ها،بعد پرسه ها برگردد به اتاق محقر خودش. برگردد به نامزدش، برود پیش علی که قدر جفتشان حرف میزند، مثل وقتی که به سرباز تفنگ به دست پانزده ساله گفت حال کردی؟ خودش دست زنش را بگیرد برقصد. حال کند. برقصاند و کمی بخندد.فراموش کند مرد طلا فروش را، سرباز جوان را، فرمانده قدیم جبهه اش را، سگ دو زدن پشت موتورش را دلم میخواست این پایان فقط یک پیش فرض به درد نخور باشد . دلم میخواست حسین آقا  آنجا که رفت  توی آن برج و با پسر جوان  دم خور شد. عوض شود. سردی آب استخر سرحالش بیاورد. دلم میخواست همه گند و گه هایی که خورد را با نفرت و خشم اش را  یکجا از همان تراس بالا بیاورد روی سر تهران و  بعد خلاص...

سناریو را کیارستمی نوشته بود، پناهی هم جمع و جورش کرده بود. پول از جیب خرج کرده بود و فیلم از بدو تولید توقیف شده بود و هیچوقت  اکران نشده بود.

پناهی هم مثل حسین آقای فیلمش تحقیر شده بود. نه فقط برای این برای خیلی اتفاق های بعد از آن هم ، اما کلک خودش را نکند. پناهی امیدوار تر ماند حتی وقتی مجبور بود خانه نشین شود. یا با موبایل فیلم بسازد.

من طلاس سرخ را دوست داشتم. آن روزی دیگر سینمای جنگی همین حسین آقاها هستند. که از آنجا رانده و از اینجا مانده اند. منتهی هیچوقت به این صراحت بدون شعار نمیتوانند جلوی دوربین قرار بگیرند. حسین آقای ما فقط یک بار آنهم برای اینکه فرمانده اش به جا نیاورد، نشانی داد.فقط یکبار برای اینکه چهره اش شناخته نشد گفت  که بیمار است و کورتون مصرف میکند.حسین آقا در بقیه موارد ساکت بود. دل گنده و سخی هم بود. به همه سیگار تعارف میزد با اینکه سیگارش 57 ارزان و تلخ بود. به همه پیتزا تعارف میزد با اینکه باید پولش را از جیب میداد. این حسین آقاها نقطه مقابل همه سینمای جنگ است. بنابراین این سینما،سینمای ضد جنگ است.با این فرق که گلوله اش فقط قهرمان خودش را میکشد نه دشمن را . ولی همان یک گلوله نشان میدهد دشمنی واقعی کیست و کجاست.

پ .ن : طی وب گردی ها برای این فیلم این یادداشت  را هم دیدم گفتم بد نیست بخوانید.