ب بسم اله

تعطیلات من ار عصر 27 اسفند شروع شد. روزی که دیگر لگد را کشیدم زیر باسن کارمندی و گفتم من دیگر نمی آیم. از قرار معلوم امسال تا 16 فروردین هم تعطیلات کش پیدا میکند. حداقلش تا اینجایش را مطمئنم. شاید بیشترهم شود، نمیدانم. این غیر قابل برنامه ریزی بودن زندگی در کشوری مثل ایران همیشه بوده است. اما ورود Covid-19 گویا همه دنیا را درگیر بی برنامگی کرده است. مزیت اش شاید این بود که توانستیم روی روزهای تعطیلی مان خرده خرده و ریز ریز برنامه ریزی کوتاه مدت تمرین کنیم. من فهرستی نوشتم از کارهایی باید انجام بدم. کارهایی که روحیه ام  توی این  چند روز حفظ میکند. توی فهرستم روزانه دیدن سینمایی بند ثابت است. خواستم نتایج این مشاهدات را جایی مکتوب کنم که بعد تر کسی شاید آن را دید چیزی به آن افزود یا نکته ای را خواند که خودش از آن منظر بهش نگاه نکرده بود. بنابراین این  پست ها  روزانه تا 15 فروردین به مدد تعطیلات کشدار نوروز  1399 نوشته خواهد شد.بعد آنکه دست کم هر 24 ساعت بعد از دیده شدن  به یادداشت  تبدیل میشوند.

 

DETACHMENT MOVIE

 

شب اول - DETACHMENT  امتیاز 7.5/10

 Detachment داستان گسستن است. رها کردن و کناره گرفتن وقتی آخرین گلوله ات هم به خطا رفته، وقتی پلی پشت سرت نیست یا حتی امیدی یا انگیزه ای که تغییر ایجاد کنی. در پلات فیلم نوشته است  هنری بارتز معلم جایگزین برای یک ماه وارد مدرسه ای بدنام میشود. مدرسه ای که معلم هایش از دانش آموزان و دانش آموزان از دست معلمان به ستوه آمده اند. ارزش های اخلاقی وارانه است. کسی معلم را به یک طرفش هم نمیگیرد. والدین فقط بچه ها پس انداخته اند و تربیت شان را شش دنگ وظیفه مدرسه میدانند.این وسط معلمی موقت که برای چهار هفته قرار است به بچه ها درس بدهد. میخواهد بچه ها را از منجلابی که اسیرش هستند بیرون بکشد. بهشان یاد بدهد به زندگی و اتفاق هایش به تصمیم هایشان بزرگتر فکر کنند. داستان زندگی معلم با ورود سه زن به زندگی اش در مدرسه تمام میشود. سه زنی که ذره به ذره او را یاد مادر خودش و  ضربه ای که در کودکی از خودکشی مادرش دیده می اندازند. معلم  کسی را در زندگی نداشته و  پدر بزرگی الکلی و مادری که در کودکی از دست داده، ولی نمیخواهد بچه های دیگری مثل او بزرگ شوند. نمیخواهد آدمهای داستانش از خشم پر باشند و از زندگی تهی. میخواهد به زندگی دختر جوان روسپی به  شاگرد چاق هنرمندش حتی به معلم لوند کمر باریک و خوشگل هم  انگیزه بدهد، دلیل بدهد

برای من چند جای فیلم تو دهنی محکمی بود. یک جای فیلم  معلم به دختر روسپی پناه میدهد. زخم های روی رانش که موقع تجاوز ایجاد شده را  ضد عفونی میکند. غذایی برای خوردن و امکان حمام کردن به دختر میدهد. درست فردایش وقتی از مدرسه بر میگردد دخترک مشغول ساکیدن آلت  پسر جوانی روی کانه خانه معلم است. پیش خودم  قبل از اینکه معلم کلید بیاندازد و بیایید تو  گفتم الان میزند پسر را درب و داغان میکند و از خانه پرت میکند بیرون. آمد داد هم کشید عصبانی شد. اما نه از پسر،از دختر که ذیشب بهش پناه داده بود. کمک اش کرده بود به خودش و کارش فکر کند و حالا همان کار قبلی را داشت میکرد فرقش این بود که ر خانه معلم  بی دردسر.  وقتی هم پسرک خواست پول وعده شده را بدهد معلم نگرفت. گفت به من نده مگر من برایت خوردم؟ پول را به خودش بده. یعنی حتی فاحشگی هم دلیل میخواهد،هدف میخواهد.

معلم به شاگردش میخواهد یاد دهد که خودشان فکر کنند. برای آینده شان تصمیم بگیرند، خشم نداشته باشند و اگرخشمی دارند دلیلش را  بفهمند.

یا جایی از فیلم  وقتی دختر چاق (تعبیر قشنگی نیست اما اینجوری در ذهنتان میماند) برای درد دل و البته خرده آرامشی در آغوش معلم، به او پناه آورده بود . زن سوم قصه وارد میشود. معلم آمپر میچسباند اما نه به این خاطر که از معلم عصبانی باشد یا اینکه  باسن و سینه های اندختر بزرگتر و  گوشتا آلود تر باشدو برای دست زدن جذاب تر باشد. برای اینکه تک شانس اش برای برگرداندن دختر چاق را از دست میدهد. گسسته میشود و آن تصمیمی که روزی در انشای بی نام خود نوشته بود را  عملی میکند.

اینجاهاست که معلم دل میکند، خسته میشود وقتی میبیند در سیاهی مطلق چیزی قابل  تغییر نیست.کت و  کیفش را جمع میکند و از مدرسه میرود. و تا لحظه آخر این زوال را  میبیند. زوال آدمها ،معلم ها ، انرژی ها ،انگیزه ها

توقع بیشتر از فیلم نداشتم  به اندازه یک فیلم 100 دقیقه ای سینمایی تکانم داده بود. یک جاهایی هم زیاده روی کرده بود شاید. شعار داده بود اما  تا همین جایش را دوست داشتم.

بلاک سپهرداد هم  اینجا در مورد این فیلم کامل تر و دقیق تر از من نوشته است. اگر علاقمندید حتما بخوانید.