شانزدهم اردیبهشت  امسال چهلمین سومین سالگرد حذف فیزیکی مجید شریف واقفی از فارغ التحصیلان برق دانشگاه شریف (آربامهر وقت) و از بزرگان مجاهدین خلق ایران بود. شریف واقفی در خانواده ای اهل نطنز در تهران متولد شد. هوش و تم مذهبی اش باعث شد مدرسه را از کلاس دوم شروع کند و  پایه گذار انجمن اسلامی در دانشگاه شریف باشد. و در قیام  19 دی جز کفن پوشان  باشد. او در دهه چهل شدیدا تحت تاثیر ترجمه ها و  قدرت کتابهای چپ گرا قرار گرفت و در ماجرای بمب گذاری در کارخانه جنرال الکتریک ایران  مستقیما نقش داشت. 


در سال 53 بعد از تصمیم تقی شهرام و دیگر سران جوان مجاهدین به تغییر ایده لوژی سازمان به مارکسیسم مجید با ابراز مخالفت  شدید تصمیم به راه اندازی شاخه اسلامی مجاهدین گرفت که این مخالفت با حذف فیزیکی او مواجه شد و در عصر شانزدهم اردیبهشت ماه  وحید افراخته و محسن سید خاموشی از اعضا خوشنام مجاهدین  اورا کشته و پس از مرگ  جسد اورا در مسگرآباد آتش میزنند. 

ده ماه بعدنیز همسر مجید، لیلا زمریدان از اعضا سازمان مجاهدین با شلیک ساواک مجروح و در اثر جویدن  قرص سیانور میمرد. 
ماجرای کشته شدن  مجید شریف واقفی از سوی روحانیون مبارز وقت و به شکل خاص مرحوم طالقانی پیگیری میشود تا جایی که  طالقانی  جلسه ای خصوصی با  تقی شهرام برگزار میکند و با وجود خطر جانی  مجاهدین آنها را از تغییر ایده ایولوژی به مارکسیسم منع میکند. اما تقی شهرام  به راه خود ادامه میدهد و بعداز پیروزی انقلاب 57 و استقرار حکومت جمهوری اسلامی مجاهدین نیز مانند حزب توده دچار جهت گیری هایی با حاکمیت میشوند. سال 58 تقی شهرام و چند تن دیگر از اعضا مجاهدین دستگیر و در دادگاه به  چنیدن جرم  از جمله  ترور مجید شریف واقفی محکوم به اعدام میشوند. اعضا اعدام شده در سال 58 در قطعه 41 بهشت زهرا ودر سکوت خبری خاکسپاری میشوند. اما در حال حاضر گوری برای مجید شریف واقفی وجود ندارد چرا  که  استخوان های سوزانده شده او بعد از مرگ توسط ساواک ضبط شده و  بعد از جستجوی فراوان  به نتیجه درستی از اینکه آیا مزاری برای مجید شریف واقفی در تهران یا  نطنز وجود دارد نرسیدم.


ب
رای پیدا کردن قبر تقی شهرام هم به بهشت زهرا سر زدم اما  آنچه از قطعه 41 باقی است فضایی بایر با  تعدادی درخت کاج 50 ساله است. بنظر میرسید عده ای خود خواسته و با  حمایت افرادی طی چندین سال به تخریب و از بین بردن سنگ قبرهای این  قطعه دست برده اند و در حال حاضر جز چند قبر محدود مابقی قبرها بی نشان و فاقد سنگ قبر هستند.

آنچه برای خودم طی این دو هفته و  جستجو برای دانستن  بیشتر از مجید شریف واقفی بود بحث هزینه  مستتر  انقلاب بود. اینکه ما ایرانیان برای به ثمر رسیدن و حفظ انقلاب خود چقدر هزینه کردیم. چه نیروهای جوان و با سواد و با انگیزه ای را از دست داده ایم  و چقدر بر سر رسیدن به آرمان هایی که  دائما و به اقتضای زمان دچار تغییر و تحول بوده اند بها داده ایم. مجید شریف به تعبیر امروزی اش قطعا از خواص جامعه بود و اگر زنده بود و همان پست معاونت منطقه ای برق را  ادامه میداد (با  فرض حفظ رویه  رو به بالایش) تا به امروز میباید وزیر نیرو  یا معاون اول رییس جمهور یا حتی خود رئییس جمهوری ایران بود. اما بخاطر تسویه حساب های داخلی  امروز حتی  استخوان هایش هم در گور مشخصی نیست.هر چند به افتخارش بعد از پیروزی انقلاب دانشگاه آریامهر را به دانشگاه صنعتی شریف تغییر نام داده اند. اما اگر زنده بود قطعا  بیشتر از یک اسم  تاثیر گذاری داشت و شاید حتی در جریان هایی مانع از اتفاقات بدتری برای جامعه میشد.


قصد قهرمان  سازی از شخصیت  شریف واقفی را یا منفور ساختن مجاهدین و انقلابیون را ندارم بیشتر دارم به بهای هنگفت پرداخت شده فکر میکنم. به آدمهایی که فقط در تاریخ معاصر ایران برای اندکی بهتر شدن کشته شده اند. به ادمهایی که به تعبیر شریعتی از دشمن  داخلی  شکست خورده اند و خون هایی که بی گناه ریخته شده اند.