من سه تا تقویم دارم. یک تقویم رو میزی که تاریخ های مهم را رویش با ماژیک یادداشت میکنم یک تقویم عباسی که ابتدای هر سال شرکت بهمان میدهد و یک سالنامه که من بزرگترین سالنامه موجود هرسالم را برای این کار انتخاب میکنم. روی تقویم اول همه تاریخ های مهم،سررسید ها، تاریخ جلسات یا قرار ملاقات ها را دورش خط میکشم. سالنامه را هر روز عصر جلوی رویم میگذارم، کارهای روز بعد را مینویسم کارهایی که باید هر روز انجام دهم را خلاصه نویسی میکنم. و تکنیک ضربدر و و تیک را رعایت میکنم. اما تقویم عباسی استفاده اش بیشتر بعنوان کاغذ دم دستی است. وقت هایی که زنگ میزنند و باید چیزی را یادداشت کنی. آخر سال هم آن صفحه های سفید باقی مانده اش را برمیدارم ازش بعنوان کاغذ های دم دستی و پیش نویس استفاده میکنم. این تقویم ها از حیث بیان مناسب با هم فرق دارند. تقویم رومیزی هیچ زیرنویسی ندارد. فقط بعضی خانه هایش قرمز یا مشکی است. که نشان دهنده تعطیل رسمی یا روز غیر تعطیل است. سالنامه وزیری هم با وجود فضای کافی با احتیاط مناسبت ها را نوشته. خیلی هایشان را فاکتور گرفته. اما تقویم عباسی با آن سایز کوچک صفحه هایش تا توانسته مناسبات ردیف کرده است. جوری که مثلا در صفحه 21 تیر ماه 1400 نوشته شده : روز ازدواج بعد یک enter زده رفته سطر پایین تر نوشته سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه دوباره enter زده نوشته  حمله به  مسجد گوهرشاد و  کشتار مردم به دست  ... 1314 هجری خورشیدی و بعد enter زده و نوشته روز عفاف و حجاب . دست آخر هم یک حدیث از ائمه ردیف کرده که هیچوقت درست نخواندم و یادم نمانده است.

این سه تقویم با وجود همه ابزارهای دیجیتال مثل گوشی موبایل و  آوتلوک و to do list  چند نرم افزار دیگر حفظ کرده ام. سالنامه های ده سال اخیر را هم نگه داشته ام. زمانی در شرکت قبلی روزهایی که عصبانی میشدم دور روز با ماژیک قرمزخط میکشیدم. جلسات دفتر مرکزی را  با رنگ دیگری مینوشتم و الخ.

پرمصرف ترین و کم خاطره ترین تقویمم همین تقویم عباسی است. که کمتر نگاهش میدارم. دورش می اندازم. در حالی که هزاران واژه و صدها هزار عدد رویش نوشته ام. سالنامه ها را که خلاصه نوشته و خیلی موارد را هم فاکتور گرفته ام نگاه میدارم. 

گویا ماهیت ما آدمها اینگونه است. چیزی را که بیشتر اطلاعات دارد،بیشتر دم دست است و بهش دسترسی داریم. بیشتر کاربرد دارد را به محض اینکه نیازمان بر طرف شد دور می اندازیم. در عوض آن که کلیت ناتمامی از ما دارد، سانسور شده ولی شیک و دست و پا گیر است را نگاه میداریم. آدمهای کاربردی زندگی را پس میزنیم ولی آنها که برای دیگران قشنگ و توجه انگیزند را برای خودمان نگه می داریم.  آنکه دوستمان دارد را می رنجانیم. آنکه دوستش داریم را حلوا حلوا میکنیم.  همیش انگار دانای کل نامحدود هستیم و همه چیز از نظرگاه عقل ناقص ما درست است. این خود ما هستیم. خود خود من و تو.