استقلال دیشب باخت. با اینکه به قول بابام چی به ما میرسد. یا اینکه از وضعیت مدیریت ها از مالی و سیاسی گرفته تا ورزشی و فرهنگی کشور کلاً دلم خون است . واکنش ام و حس ام به این نتیجه غم بود. ما ناخواسته عاشق فوتبال میشویم. ناخودآگاه مهر تیمی در دلمان می افتد و خودآگاه با برد و باخت آن تیم  شاد و غمناک میشویم. حرص میخوریم .اشک میریزیم. و کسی که خارج گود این موضوع است ما را درک نمیکند. ما هم اورا درک نمیکنیم و به قول بوکفسکی جالب اینجاست که هردو درست فکر میکنیم. این  اواخر دیگر سر تیم با کسی بحث نمیکنم. بنظرم همانطور که در تجارت  باید بپذیریم که همیشه حق با مشتری است در فوتبال هم همیشه حق با هوادار است. شاید به همین خاطر وقتی هوادران دو آتشه منچستر استانبول رو  به گه کشدین و  با ترک ها دسته به یقه شدند ، فرگوسن  در جواب خبرنگار که توقع داشت  هواداران را آماده کند. فقط گفت آنها حق دارند. اگرچه  شاید بخشی از این حرف از روی شیطنت و  تسویه حساب شخصی فرگوسن با  استانبولی ها بود. اما حقیقتاً اصل فوتبال همین هوادار است. وقتی تیمی هوادار دارد. هوادار مطالبه گری میکند. مطالبه به نیاز و نیاز به تغییر منجر میشود.دلخوری و ناراحتی ام از بازی دیشب باخت استقلال نه به دلیل ناتوانی فنی بود.

استقلال دست به گریبان سه تا مشکل بزرگ بود که هیچ کدام را ازیکنان و هواداران تیم برای این تیم درست نکرده اند. اول اینکه تیم سرمربی نداشت. و سرمربی فعلی علی الحساب بخاطر علقه و  پایبندی اش روی سکوی سرمربی مستعفی و مربی نیامده نشسته بود. دوم اینکه تیم بخاطر بدهی پنجره نقل و انتقالاتش بسته شد و نتوانست بازیکنانش را برای دور جدید مسابقات معرفی کند.  یعنی اگر یک هفته در زمان پرداخت بدهی تعجیل میشد و  دولتی بازی در پرداخت نبود. قطعا نتیجه متفاوت بود و سوم اینکه مدیریت عامل انتصابی نه تنها از فوتبال اطلاعاتی ندارد حتی  روش یا سیاست درستی برای دفع و جذب نیرو نداشت. جوری که سرمربی را رنجاند و یه روز مانده به فینال حذفی راهی اروپا شد تا با مربی وارد مذاکره شود که اگر می خواست مانده بود.

نمیدانم این علقه و فوتبال آدم را به کجا میرساند. اما زندگی ما ،همه ما  ایرانیان ساکن این کشور به شدت شبیه همین فوتبالمان هست. جاهایی خودمان تنبلی و قهر داشته ایم و  چند صد جای دیگر هم  اتفاقاتی برایمان افتاده که خودمان مقصرش نبودیم. اما چون مسیر کلی را ، سیستم درست را  انتخاب نکردیم. و متکی به فرد بوده ایم. همیشه دچار خطا و  بغض و اشک و آه بوده ایم. همیشه