اینجور خبرها همیشه از جایی به آدم می رسد که انتظارش را ندارد.همکاری که به اعتراف خودش آخرین کتابی که خوانده "کدوی قل قله زن"  بوده است.از همکاران اجباری است که به خاطر سربازی ناچار به تحملش هستم.بماند اینکه انصافا  یک لر با غیرت وقابل اطمینان است.از هر جهت. چهار شاخ می مانم.چی  چشمه؟کی اینو گفت؟ - دیشب ماهواره میگفت..بی بی سی...خشکم زده...بعد انگار که تازه یاد چیزی افتاده باشد و فهمیده باشد دارد در  یک نهاد  نظامی کار میکند.ماله دست می گیرد و می گوید.البته ما ماهواره نداریم ها خونه خواهرم اینا بودیم.اونجا شنیدم... -اونو ولش کن.بگو ببینم دقیقا چی گفت. گفت  چشمه نمایشگاه نمی آید.یا حق چاپ کار جدید نداره؟ - نه گفت نمایشگاه نمی آد.نمیدونم اصن از داود بپرس.... داود اما  مثل پسر خلفی که مرگ  پدر را باور کرده سری تکان می دهد. به خوبی میداند که توی همچین شرایطی نباید لبخند زد. آره مثل اینکه امروز روزنامه ها هم نوشتم."نشر چشمه در نمایشگاه امسال نیست.با اینکه هیچ پرونده قضایی نداره." - نگفتن چرا؟ - والا دقیق معلوم نیس.گفتن چون اکثر کتابهایی که داده برای مجوز  از نظر ارشاد مشکل داشتن.. -خب این که نشد دلیل.چاپ نشده .داده برای مجوز... توی ساعات  اداری کار آن اداره مطبوع  صحبت گرم آن روز ما نشر بود.نمایشگاه بود .کتاب بود.اما آچه حاصل شد دلخوری بود.تهمت بود.افترا بود.بی اعتمادی بود. کوفی صفتی بود از سوی آنان که  ناشر خصوصی و موفق را نه چرخی برای حرکت لندهور هیکل  فرهنگ  میدانند،بلکه دیواری بلند در مقابل  حرکت  یا بهتر بگویم جمبو جتی در عرصه بی فرهنگی میدانند. هدفم  صدور مانیفست های روشنفکر مابانه نیس.گلویم هم پیش چس کلاس بازی های دختری گیر نکرده که بخواهم مقاله بیرون بدهم و  به اسم علی، سنگ ولی را  به سینه بزنم.میخواهم بگویم سکوت و متجددانه رفتار کردن کاری از پیش نمیبرد. باید به هر آنچه خلاف عقیده و باور و اخلاق مان است اعتراض کرد.چرا که  اعتراض حتی به باوری سرتا به پا غلط درست تر از سکوت عاقل اندر صفی است.این حرف من است. حتما،حتما بعد از نمایشگاه به کتابفروشی چشمه رد خ کریمخان سر میزنم و آن کتاب ها که توی فهرستم از چشمه است را  میخرم.این الاحساب باشد تا پیدا کردن شیوه مناسب برای اعتراض. خواندن این نوشتار هم خالی از لطف نیست:http://parageraf22.blogfa.com/post-563.aspx