تا روشنایی بنویس.

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مذهبی» ثبت شده است

نتایج نظر سنجی خرداد ماه

بعد از یک وقفه چند هفته ای اصلا نمی توانستم یک کار خوب روی وبلاگ بیارم یک جور هایی خشک شده بودم. برای همین بهترین کار را اعلام نتایج نظر سنجی خرداد ماه دانستم که خیلی ها ازم خواسته بودند .زودتر اعلام کنند.اما خب باید صبر می کردم تا آخر خرداد ماه.

در وهله اول از همه دوستانی که در این نظر سنجی شرکت کردند سپاسگزارم و باز هم در هر موقعیتی که داشته باشم ازشان تشکر میکنم.در نظر سنجی خردادماه  که از تاریخ ۳.۲ تا تاریخ۴.۳ صورت پذیرفت.از مجموع ۲۸۵ اپی ثبت شده .برای دقت بیشتر از تکرار اپی ها جلوگیری کردیم ورای هر اپی را تنها یک بار محاسبه کردیم.که ۲۱۲ نظر ثبت شد.که ۱۸۹ رای معادل ۸۹.۱۵ درصد مخالف این طرح و ۲۳ رای معدل ۱۰.۸۵ درصد موافق بودند.که هر چند ما جامعه آماری یک دستی نداشتیم و تمامی شرکت کنندگان از افرادی بودند که به اینترنت دسترسی داشتند اما باز هم اختلاف بین دو رای قابل چشم پوشی.نیست.باز هم از همه دوستان سپاسگزاریم و در خواست می کنیم تا در نظر سنجی بعدب ما نیز شرکت کنند.امیدواریم که نتایج این قبیل نظر سنجی ها بتواند سهمی حتی جزیی در تصمیم گیری های اجرایی کشور ما داشته باشد.   

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

تک تیر انداز

باید شر این مافیایی بد مصب را از روی زمین می کندم.خرجش فقط چکاندن یک ماشه بود. فقط یک هدف گیری و بعد بومب... مخش می پاشید به در و دیوار.دستم زخمی شده بود.با اون یکی دستم خشاب و عوض کردم.تا اینجا با کلی زحمت اومده بودم و نباید الکی موقعیت را از دست می دادم.دستی که زخمی بود را از زیر تکیه گاه تفنگ کردم توی دوربین تفنگم هم نگاه کردم و نوک مکسگ را خواباندم روی شقیقه اش.خواستم دقیق دقیق شلیک کنم... یک دفعه همه جا تاریک شد.مامان از توی آشپزخانه داد زد حمید باز هم برق ها رفت.پاشو بس دیگه خسته نشدنی اینقدر پشت اون کامپیوتر نشستی .

 

 

sniper.jpg

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

نظر سنجی

همه ی نظر سنجی ها که قرار نیست برنده داشته باشه. توی تمام تخم مرغ شانسی ها هم قرار نیست جایزه باشه. توی نظر سنجی وبلاگ ما هم قرار نیست به کسی توهینی بشه یا دست روی نقطه ضعف کسی گذاشته بشه. اما خوشحال می شوم اگر دوستان من با نظر های خود خودشان ما را در نتیجه گیری هامان کمک کند.توجه کنید گفتم نظر خود خودتان با پیش ضمینه های ذهنی گفته های خاله زنکی جلو نیایید.باز هم از شما ممنونم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

لبخند

فروشنده جنس دو هزار تومانی را شش هزار تومان با مشتری حساب میکرد.مشتری کلی چانه زد و دویست تومان تخفیف گرفت با لبخند از مغازه خارج شد.
۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

کور شوم اگر ...

بگذار عاشقانه هایم را از اینجا شروع کنم.هر چند که دیر باشد چرا که در روزگاری که پسرها های نابالغ زن ها (معنای عام دارد) پیش رویشان را روی کفه های ترازوی بی دقت خودشان با بر چسب تیکه مال و تیکه غیر مال وزن می کنندو از تمام بدنشان به یک جا سرک میکشند و اوضاع احوال  طرف مقابل را با نگاه هایشان به همانجا بررسی می کنند.دیگر نمی شود گفت عاشقانه های من با عشق به زنی شروع می شود.که اگر چنین کنم حرمت عشق را زیر پا گذاشته ام و کور شوم اگر که حرمت عشق را زیر پا بگذارم.عاشقانه های من از خود من شروع می شود از منی که داخل جماعتی هم زبان زندگی می کنم اما غریبم.ازمنی که به فارسی حرف می زنم اما کسی حرف را نمی فهمد. از منی که به این مردم نزدیکم اما سالها از آنها فاصله دارم.من از جنس اینها نیستم نه که نخواهم باشم .نمی توانم که باشم.دوست دارم با آنها باشم اما دوست ندارم برای با آنها بودن همرنگ آنها شوم .سپهر عزیز از من نخواه که عاشقانه هایم را روی وب بیارم که اصلا برایم امکان ندارد. عاشقانه های من نوشته هایی از جنس دیگر که ممکن است برداشت های مناسبی ازش نکنند .که باز هم حرمت یک چیز زیر سوال می رود و کور شوم اگر که حرمت عشق را زیر سوال ببرم.
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

نسل جدید

مرد بی رحم بود

و زن می گریست

پسرانی به دنیا آمدند و دخترانی

پسرانی بی رحم

دخترانی گریان

 

عاشقانه ها/سید ابراهیم نبوی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

ترانه

آهای تو

آهای تو که ان بیرون در سرما ایستاده ای

تو که پیر می شوی . تنها می شوی

می توانی مرا حس کنی؟

آهاب تو که در راهرو ایستاده ای با پاهایی که می خارند و لبخند های بی رنگ

میتوانی مرا حس کنی؟

آهای تو . کمکشان نکن تا روشنایی را به خاک بسپارند

بی انکه بجنگی تسلیم مشو.

آهای تو که در افکار خودت

 برهنه ذر کنار تلفن نشسته ای

میخواهی به من دست بزنی؟

اهای تو که گوش به دیوار گداشته ای

منتظری تا کسی صدایت کند

می خواهی به من دست بزنی؟

قلبت را بگشا به خانه می آیم

 اما این فقط یک خیال بود

همانطور که می بینید

دیوار خیلی بلند بود

هر قدر تلاش کرد نتوانست رها شود

و کرم ها مغزش را خوردند

اهای تو که در کنار جاده ایستاده ای

و همیشه هر کاری بهت بگن میکنی

میتوانی کمکم کنی؟

اهای تو که در پشت دیواری

بطری ها را ذر تالار میشکنی

میتوانی کمکم کنی؟

آهای تو به من نگو که اصلا امیدی نیست

با هم می ایستیم .جدا از هم می افتیم.

راجر واترز/پینک فلوید

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

بخشنده

گذاشت توی دنده و گاز داد

گفت تو دیگه داری خیلی سخت می گیری.اتفاقی که نیفتاده اصلا ارزشش رو نداره واسه خاطر شندر غاز با کسی دهن به دهن بدی.مسافری گفت پیاده می شم.صد تومنی دراز کرد.گفت می شه صد و پنجاه تومن مسافر راهش را کشید و رفت.ترمز دستی را کشید قفل فرمان را از زیر صندلی بیرون آورد و از ماشین پیاذه شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

بازی

افسر نیروی دریایی قایق نظامیان را دید که به سمت خاک کشورش می آمدند.بلندگو را برداشت و بهشان هشدار دادکه نزدیک نشوند.نظامیان توجهی نکردند.بلندگو هنوز توی دست افسر بود که بدن سوراخ سوراخ شده اش از بالای برج دیده بانی پرت شد توی آب.تلویزیون های خارجی گفتند:نظامیان ما درآبهای آزاد با یک تروریست درگیر شدند و او را به قتل رسانند.تلویزیون های داخلی گفتند:افسر جان بر کف نیروی دریایی در پاسداری از مرز های آبی کشورش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo

موش

چند روزی می شد که آمده بودند.کنار چهارراه یک کیوسک درست کرده بودند و چندتا هم تابلو زده بودند.؛از حیوانات موزی نترسید با انها مبارزه کنید؛با همکاری هم موش ها را از بین ببریم؛رفتم جلو .گفتم مرگ موش میخوام .خیلی قاطع و با اعتماد به نفس دیدنی گفت:ما هم دنبال همین هستیم.حتی یک موش هم نباید توی شهر باشد.

یه موش از کنار جدول خیابان درآمد و یکراست آمد طرف کیوسک.جیغ کشید و فرار کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Hamidoo