دیشب برای سومین بار در طول عمرم به کنسرت علیرضا قربانی رفتم. در این آشفته بازار صداهای نخراشید، موزیک های بند تنبانی و خواننده های تک آهنگی قربانی کیفیتی بوده که خودش را نزدیک به سی سال حفظ کرده است. خاطره ساخته و مخاطب جذب کرده است. این مهم را میشود در پُر شدن حدود چهل شب کنسرت محیطی پرجمعیت در چند ساعت را مطمئن شد. در اجراهای سایر شهرهای ایران هم بلیت کنسرتها و اجراهای زنده قربانی خیلی سریع تمام میشود. اما کنسرت شب گذشته به نسبت دو کنسرت قبلی که از قربانی دیده بودم ضعف هایی داشت. هرچند این بلاگ و حتی لینک های تلگرامیاش هم خواننده چندانی ندارد اما امیدوارم دیگرانی که شرایط مشابه من را تجربه کردهاند در بیان ضعفها و قوتهای اجرای تابستان 1402 قربانی کوتاهی نکنند. چرا که نتیجه آن هم در ارائه کارهای پرقدرت توسط قربانی، هم شنیدن اجراهای های با کیفیت تر به مخاطب کمک میکند.
مواردی خوبی که دیدم برای قربانی کهنه کار و با تجربه اتفاق جدیدی نیست و اگر بخواهم چیزی بگویم که به او کمک کند این موارد را میتوانم بشمارم:
1- من به شخصه همه سختی های رسیدن به کاخ سعد آباد و ترافیک و نبودن جای پارک و ... را تحمل میکنم اما صدای خسته و بی حوصله خواننده را نه. قربانی به واسطه تعدد شب های کنسرت و عدم استراحت کافی بین شب های اجرا صدای خسته ای داشت. این موضوع در کوتاه کردن تایم اجرا بعضی از آهنگ ها،کم کردن تعداد اوج خوانی ها و سپردن خواندن ترجیع بندها به مخاطبان مشخص بود.
2- کیفیت پخش صدا در محیط کاخ سعد آباد با توجه به ثابت بودن فضا، کاملاً وابسته به نوع تجهیزات صدا و چینش درست آنهاست. صدای اجرا برای سمت شرق و غرب حتی در جایگاه A برای صدای برخی سازها مثل درام و پرکاشن خیلی بالا بود اما صدای کمانچه یا ویلون سل و فلوت به درستی شنیده نمیشد. این موضوع البته غیر از کیفیت تجهیزات به جایگاه قرارگیری میکروفون ها و پیش تولید کاملا مرتبط است.بنظرم یا خوب دیده نشده یا به واسطه تعدد اجراها پیش بینی اولیه بهم خورده و نیاز به تنظیم روزانه و قبل از هر اجرا دارد.
3- من تجربه کنسرت های خارجی زیادی ندارم اما به شخصه ویدیو اجراهای زنده زیادی را تماشا کردم. به جرءت اجراهایی که از نوازندگان با تجربه و حرفه ای استفاده میکنند از هر نظر یک سر و گردن بالاترند. اگر مستندتر بخواهم صحبت کنم مثلاً کنسرت یانی در آکروپولیس یونان، یا کنسرت خانم گوگوش در لندن (گمانم سال 2010 بود) یا حتیکنسرت سال 2000 داریوش اقبالی در آلمان گواه این موضوع هست. خواننده حرفه ای نوازنده حرفه ای و صاحب امضا میخواهد.
داشتن بند با تعداد بالای نفرات در صحنه همانقدر که جذاب است در صورت کم تجربه بودن نفرات میتواند خطرناک باشد. نوازنده های قربانی در اجرای اخیر (با حفظ احترام) میانگین تجربی پایینی دارند. اجراهای زنده زیاد با خوانندگان و تیم های متنوع را ندیده اند و شاخصه یا امضا در نوازندگی پیدا نکرده اند.
4- نسبت فضا به تعداد صندلی ها فاکتور مهمی است. اجرای سال 98 (با من بخوان) علیرضا قربانی در همین کاخ سعدآباد در قسمت شمالی کاخ و در استند شیبدار پیش ساخته برگزار شد. تعداد جمعیت هم اگر چه کم نبود اما دید به صحنه اجرا برای همه ردیف ها وجود داشت. فاصله جانبی بین صندلی ها هم کافی بود. پر و خالی شدن صحنه اجرا سریع تر و به سهولت انجام می شد. نتیجتا افرادی هم که برای اجرا می آمدند راضی تر بودند. اجراهای اخیر بیش از اندازه شلوغ است. این موضوع تردد و جابجایی را با مشکل مواجه کرده. دید به صحنه در صورتی که نفر جلویی شما کمی قد بلند یا درشت باشد کم است. بگذریم که چقدر تمرکز مخاطب بخاطر برخورد پای مخاطبان یا بوی عطر و بوی نامطبوع بدن و ... بهم میخورد. طبق آمار اعلامی سایت خبرگزاری میزان 2700 نفر در هر شب اجرای قربانی در صحنه حضور دارند. که واقعا دو برابر ظرفیت یک کنسرت با کیفیت در همین فضاست.
5- اجرای کنسرت در کاخ سعد آباد در ساعات پایانی شب عملاً دسترسی به کنسرت را محدود به خودروی شخصی میکند. حالا اگر فرض کنیم 2700 مخاطب به علاوه سیصد نفر عوامل و تیم پشتیبانی بخواهند خود را به کاخ سعد آباد برسانند یعنی کاخ سعد آباد در بالای میدان تجریش که منطقه پر ترافیکی است هر شب میزبان سه هزار ( 3000نفر) است. اگر فرض کنیم به طور میانگین هر سه نفر با یک خودروی شخصی به کنسرت بیایند یعنی نیازمند حداقل هزار جای پارک برای اجرا هستیم. آیا کوچه های باریک و پر پیچ و خم زعفرانیه آیا ظرفیت این حجم خودرو را دارد؟ پارکینگ مجتمع های تجاری مثل ارک هم تا آن ساعت از شب خدمات ارائه نمیدهند. آیا واقعاً نمیشود مجموعه سعد آباد از فضای در جنوبی و غربی خود حداقل برای پارک بخشی از این حجم خوردو استفاده کند؟ آیا نمیشود مجوز دهندگان کنسرت فضای پارک و ایاب ذهاب را جز فاکتورهای صدور مجوز خود در نظر گیرند؟
با همهی این موارد که بدون هیچ سوظنی بیان شد کنسرت علیرضا قربانی هنوز هم کیفیتی دارد که شاید بسیاری از کنسرتهای داخلی ایران که از ابتدای سال برگزار شده اند نداشته باشد. اما افول کیفی کنسرت هایش برای منی که سه کنسرت اخیرش را رفته ام نشانه خوبی نیست. یک جور بوی هجرت در کیفیت اجرا می آید. شاید همین آقای قربانی در کشوری دیگر و در سالن اجرای دیگری با تیم دیگری کیفیت بهتری هم ارائه دهد. اما خاستگاه مخاطبش اینجاست. و برای عمده مخطبانش اجرای درخوری نداشت. شجریان پدر در سالهای آخر عمر هنری خود کمتر داخل کشور کنسرت میگذاشت. دلیلش را که جویا شدند بروکراسی پیچیده در صدور مجوز و کیفیت پایین سخت افزاری را بیان کرده بود. یعنی شجریان حتی در آستانه هفتاد سالگی نمیخواست کنسرتی را اجرا کند که کم کیفیت باشد. امیدوارم این چند خط یا فهوای کلامش به گوش آقای قربانی و دیگر عزیزان خواننده یا برگزار کننده کنسرت برسد و بیشتر از آن امیدوارم در کنسرت های خارجی و خارج نشینان باز شود آنوقت میتوانم منتظر رقابت و اجراهای با کیفیت تر بود.
پایان
چه تحلیل و نقد قشنگی داشتید
والا ما که کنسرت زیاد نمیریم ولی علیرضا قربانی با اینکه خیلی پرطرفدار هست اصلا برام جذابیت نداره اجرا و آهنگ ها و ...
بیشتر جوون ها الان طرفدار خواننده های نوظهور هستن