فیلم "همه چیز،همه جا به یکباره " را دیدم. اولین فیلم سینمایی سال 1402 بود.
از یک ماه پیش دانلودش کرده بودم و مُترصد فرصتی بودم که تماشایش کنم. برنده شدن هفت اسکار باعث شد بین پنج فیلم مانده در حافظه این یکی را زودتر تماشا کنم. نقد های منفی و بد زیاد ازش شنیده بودم. بنظرم ایده فیلم هم شاید چندان چیز تازهای نباشد اما بازپرداخت ایده از روشی سورئال و فانتزی فیلم را تماشایی کرده است. زنی چینی در جامعه امریکا از همسرش که بنظر زیادی مهربان و شُل است درخواست طلاق کرده،بیزنس رختشویخانهشان(laundry) درحال ورشکستگی است و دخترش که دلزده از همه چیز و همه کس شده، لزبین است و دوست دختری در امریکا پیدا کرده که زن نمیتواند این را برای پدر مغرور و چینیاش توضیح دهد. تا همین جا مولفه های درام را حتی کمتر از درام های هارش ایرانی دارد. اما جرقه داستان از جایی زده میشود که وقتی برای بار چند هزارم به اداره مالیات مراجعه میکنند و با استرس بزرگشان یعنی خانم حسابرس خشن و بدخلق مواجه میشوند. همسرش ایده اتصال به زیست دیگر جهانی یا جهانهای موازی را مطرح میکند. و از اینجا به بعد آنقدر سیرحوادث فیلم پر جذبه و مرحله به مرحله جلو میرود که سطح کشمکش و اوج قصه دیدنی است. مسئله ای که هست سینما آن هم از نوع هالیودش ابزار بیشتری برای تصویر و حرکت دارد و نوشتن داستان همین فیلم اگر شدنی باشد چند هزار صفحه خواهد بود. چرا که فلاش بک زدن بین جهان های موازی یا یک تداعی بیناسیاره ای به سرعت و صراحت سینما با جلوههای ویژه اش نیست.
نکته دوم که شاید نقطه ضعف باشد پارت سوم فیلم است، رسیدن به صلح درونی در حالی که هیچ کجای دنیای حال نشانهای از بهبود نیست. یا دستکم این تغییر صد و هشتاد درجه ای باور پذیر نیست. درست است که کل فیلم در فضای سورئال در حال آمد و شد است اما منطق روایی برای جهانی فعلی شخصیت قصه منطقی علی و معلولی است. پدر بزرگ چینی دیکتاتور مآب که یک عمر دگرباشها را منع کرده باور پذیر نیست حتی با رفت و برگشت های بین سیاره ای اش شریک عاطفی همجنس نوهاش را به راحتی بپذیرد. یا مامور مالیات کج خلق با یک بغل گرفتن از روش منسوب خود کوتاه آید. به نوعی بغیر از شخصیت اصلی "الوین" تغییر و تحول در بقیه کاراکترها بخاطر پرداخت کمتر باور پذیر نشده است.
این را هم بگویم که منصفانه نیست از ویژگی ها خوب فیلم بگذریم. اول همین جلوه های ویژهاش که دستمریزاد دارد و دم همه عوامل تدوین و جلوها ویژه و کارگردان درد نکند. این نکته را وقتی می توانی بفمی که همین ایده را به دست سینما و کمپانی غیر امریکایی بسپاری تا ببینی یک آش شوری ازش در می آید که بیا و ببین.
دوم آن تک خطی های حاوی ایده که به شکل زربافتهای خیلی نازک میان خط داستان و در کشاکش سیل حوادث چیده شدهاند، بنظرم خیلی توزیع خوب و یکنواخت دارند و بار داستانی فیلم را به کول میکشند. این ایده که هر تغییری در زندگی حتی اگر منجر به شکست هم شده باشد در آرشیو متاورس ذخیره میشود و آدمی که تجربه و خواست تغییر بیشتر داشته و بیشتر شکست خورده بهتر میتواند از همین ذخایر دیگر جهانی خودش بهره بگیرد. (درکش شاید بدون دیدن فیلم یک کم سخت باشد) در طول داستان به این ایده برمیگردد که چرا این زن برای مبارزه انتخاب شده در حالی که در زندگی زمینیخود به معنای واقعی کلمه شکست خورده اما تجربیات ناموفقاش در خواننده شدن، بازیگر شدن،آشپز شدن،کونگ فو کار شدن و ... حالا به شدت به کارش می آید.
من عاشق عاشق این ایده شدم. عاشق اینکه فیلم نگاهش به شکست خوردگان است ولی چندان اینرا لفاف بازی و صحنه پیچانده که ادم خوشش هم میآید شکست خورده خطابش کنند. در زیست زمینی در جغرافیای ایران خودمان چقدر راننده تاکسی، شوهر عمه، پدر، خواهر،مادر،پسر و دختر داریم که روزی میخواستند برای خودشان کسی شوند؟ به هر دری هم زده اند یا دست کم ایده اش را داشته اند ولی باز هم به ترازوی این جهانی در جغرافیای ایران هیچ پُخی نشدهاند. این فیلم دقیقاً برای آنهاست. کارگردان به درستی زن میانسال چینی را انتخاب کرده فرهنگ شرقی فرهنگ سرکوبگرتری است. احساسات و امیال آدم ها را به شکل مستقیم یا صریح به رسمیت نمیشناسد. در شرق نمیتوانی به راحتی بگویی همجنسگرایی، در شرق نمیتوانی به راحتی بیلاخ سمت خواسته های والدینت بگیری. چرا که اینها در شرق ارزش اند و ارزش ها نیازمند احترام. این ایده به خودی خود جذاب است اما راه حل پیشنهادی بنظرم چندان اثرگذار نیست .لااقل من اینگونه فکر نمیکنم.
فیلم را به همه آدمهایی که حس سرخوردگی دارند همه آنها که در جغرافیای خفقان آور و ناامید خود را حس میکنند. همه آنها که در دوراهی اخلاقی والدین و رویاها دست و پا میزنند. آنها که بی پول و عصبی اند یا آنها که زخم سالهای کنترلگری را هنوز بر تن و روحشان حس میکنند، پیشنهاد میکنم. شاید کمکی نکند دست کم این است که دو ساعتی شادمانه میشوید و میفهمید در این کره خاکی زپرتی میان بیش از هشت میلیارد تن دیگر تنها نیستید.
پایان
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.