در کتاب لغت یک معنی غریب، دور افتاده از شهر و دیار است. آنکه به خواست خود یا به اجبار دور از موطن خود است را غریب می‌گویند. اما غریب‌الغربا یا غریب‌ِغریبان در فرهنگ فارسی اشاره به امام هشتم شیعیان دارد. علت آنکه امام رضا را غریب‌الغربا می‌نامند در روایات  مذهبی چند دلیل ذکر شده: دوره از شهر و خانواده بودن،حبس و حصر و محدودیت فراوان و بیشتر از یک غریب، گذراندن حیات و ممات در کنار هارون الرشید(خلیفه وقت) و... با این مقدمه می‌خواهم در مورد تئاتر «رضا» بنویسم. نمایشنامه رضا از کارگاه‌های نمایشنامه‌نویسی جابر رمضانی آغاز شد. رمضانی با مشخص کردن حیطه کار و موضوع ازنویسندگان خواسته که نمایشنامه های خود را بنویسند. نمایشنامه هایی کوتاه برای اجرا در ده دقیقه در موقعیت اتاق یک هتل یا زائرسرای شهر مشهد، با حداکثر دو شخصیت و امکانات صحنه ای محدود (فقط با دو تخت به شکل اتاق‌های زائرسرا) کار نوشتن نمایشنامه‌ها و ایده‌ها را مائده اسدالهی، محدثه رمضانی،فاطمه زارعی و فائزه امیرحسینی انجام داده اند. تئاتر در 9 قصه (بخوانید نُه اپیزود) نوشته شد است و چند سال بعد از نگارش امیرحسین آقایی سراغ اجرا آن رفته است.شش بازیگر(سه زن و سه مرد) هر کدام در سه اپیزود بازی می‌کنند. نقش ها  از زن و شوهری تا  عمه و برادر زاده و مادر فرزندی تغییر می‌کند و بازیگران هم نه با ترکیبی ثابت بلکه به صورت چرخشی ایفای نقش می‌کنند. نقش‌های زن‌ها را زهرا آقاپور، صفورا خوش‌طینت،شادی شاه‌علی و نقش مردها را منصور عربی،سالار کریمخانی،پیمان محسنی بازی کرده اند. انصافا هر شش بازیگر هم عالی بازی کرده اند.  داستان ها خط و ربط دقیق به هم نداشتند. اما همگی در اتاق های یک مسافرخانه در شهر مشهد اتفاق افتاده بودند. فقط دو تا از 9 اپیزود با اشاره ای ریز به هم مرتبط شده بود. هرچند آنکه اهل فن نوشتن باشد می‌داند قصه گفتن در 7-8 دقیقه و گره انداختن داستانی چقدر کار سختی است ولی اگر ارتباط بین قصه‌ها ایجاد میشد کار زیباتری هم از کار در می‌آمد.

بعد از نمایش فرصتی دست داد با 9 نفر از رفقا که اجرا را دیده بودند حرف بزنم عمدتا بازی زهرا آقاپور در اپیزود نهم که به ترکی اجرا می‌کرد را پسندیده بودند و البته نقش صفورا خوش طینت در اپیزود عمه همدانی با همه تردید ها و لهجه و ریزه کاری های اش بنظرشان بی نقص بود. اما خودم در همه بازی ها پختگی  را دیدم. 

غیر از نمایشنامه و بازی ها، کارگرانی هم خوب و حساب شده بود. امیر حسین آقایی کارگردان جوان و گزیده کاری است. اما پیداست که برای اجرای این نمایش وقت زیادی گذاشتهُ و هم در صحنه هم در اجرا و ریزه کاری هایی که با توجه به شرایط  روز به نمایشنامه اضافه شده دقیق عمل کرده است. حتی استفاد از اسم رضا برای هجده شخصیت دردمند که به قصد و منظوری به مشهد آمده‌اند ولی در انتها  به وضعیت و عدم تغییر خود رضایت می‌دهندُ انتخاب موجز و هوشمندانه ای بود.

اما بنظرم با توجه به اینکه نمایشنامه نویسان و کارگردان همگی جوان بودند موضوعات و بهانه های روایتها موضوعات تکراری بود یا دست کم جوان نبود. بجز یک اپیزود که سالار کریمخانی در نقش داماد زخم خورده ای بود که میخواست پدر زنش را تلقین دهد و به خاک بسپرد بقیه روایت ها را در تئاترهایی با محوریت زیارت و امام رضا دیده بودیم. دغدغه جدیدی نداشت. علیرضا نادری سالها  پیش با نمایش کوکوی کبوتران حرم و محمد رحمانیان با نمایش لیلا و چند مسافر این قبیل  روایت ها را نشانمان داده بودند. البته که تفاوت در اجرا وجود داشت. نمایشنامه نادری یک کاروان زن های راهی حرم امام رضا بودند و نمایش محمد رحمانیان روایت مسافران یک تاکسی خطی تهران-مشهد بود. اما موضوعات هر سه نمایش شبیه هم بود. بقول دوستی بن بست رسیدن آدمها، شفا و التماس. همان نسخه همیشگی. من دستکم دوست داشتم روایت‌های جوان از مسافران سی ساله مشهد بشنوم. کسی برای ماموریت کاری رفته باشد یابه هوای دیدن محبوبی که نمیشود جز در مشهد دید. موضوعی دورتر ازخیابان امام رضا و حرم و فلکه های آب از مشهد امروز، از احمد آباد و خیام، هاشمیه حتی از محله ای مثل نواب و گلشهر و قلعه ساختمان ولی قصه ای که بشود در زیست مشهد امروز رخ دهد. بنظرم جای چنین قصه‌هایی ریالیستی در تئاتر ما خالی است.

دست آخر اینکه تئاتر مولوی در آن محوطه امن و آرامش برایم تجربه دیدن بهترین اجراها بوده است. سال 91 اولین بار پچ‌پچه های پشت خط نبرد را در همین سالن دیدم. بعدتر چند کار دانشجویی دیدم که که همه خوب بودند. اصلا آن محوطه که چسبیده به 16 آذر و ادوراد براون انگاری دنیای دیگری است ازماموران خسته گارد ویژه عبور کردیم. لمیده به نرده ها به صورت و نیم سایه عابران با خشم و نفرت نگاه می‌کردند  بیست قدم جدا شدیم و فضا کلا تغییر کرد. این ویژگی تئاتر است یا معماری یا خاصیت متافیزیکی فضا نمیدانم. اما این را دقیق میدانم که هر انسانی با ضمیر و نفس سالم، این  آرامش  تئاتر مولوی را می‌تواند درک کند.

پوستر نمایش رضا - امیرحسین آقایی

پی‌نوشت:

+مصاحبه مائده اسدالهی در مورد نمایش رضا