آذر عجیب است و مرموز. حداقل در تاریخ معاصر ما آذر ماه عجیبی است هم از این رو که عمده قتل های زنجیره ای معروف در این ماه اتفاق افتاده است ، روز دانشجو در این ماه است و هم سالرزو تولد شاملو وبرآهنی (که برای من عزیز و قابل احترامند)در این ماه است.
ترافیک تولد هم در این ماه بالاست. حداقل برای من و در بین آشنایانم آذر ماهی مغرور و ایده آلیست فراوان هست.
اما این پست نه به تولدها که بیشتر به کشتارها تاکید دارد . به جریانی به اسم قتل های زنجیره ای که از اواخر دهه شصت و بعد از فوت رهبر ایران شروع شد و در دهه هفتاد با وجود تند رو های مدرسه حقانی در راس امور به اوج خود رسید. انتخاب یک عضو رادیکال به عنوان معاونت وزیر و بعد استفاده از فضای اعتماد عمومی ،نبود رسانه های جمعی مستقل و آزاد و گردش کند اطلاعات به نفع دستگاه حاکم تمام شد. این قتلها تا سال 77 که منجر به قتل داریوش فروهر ،پروانه اسکندری، محمد مختاری و جعفر پوینده نشده بود آنقدرها عوامل را در محاق قرار نداد. تغییر دولت و روی کار آمدن دولت دوم خرداد محمد خاتمی و به طبع آن تغییر وزیر اطلاعات و فضای باز تر مطبوعات موجب افشا شدن موضوع شد تا جایی که عوامل ترور شروع به استتار و تصفیه افراد دخیل کردند. این اتفاق بعد از کشتارهای دهه شصت (مشخصا اعدام های دسته جمعی تابستان 67) بزرگترین و درد آور ترین نوع قتل مخالفین در تاریخ انقلاب اسلامی است.
اما اخیرا و با شکل گرفتن رسانه های مستقل مانند شبکه های اجتماعی،فضای اشتراک مجازی و نفوذ اینترنت، واکاوی پرونده قتل ها چه اعدام های سال 67 و چه قتل های زنجیره ای مجددا بر زبان ها افتاده و ماه یا هفته ای نیست که کسی در خصوص آن مطلبی ننویسد یا گزارش یا مستندی نسازد.
برگزاری مراسم یادبود و سالروز نیز بعد از دو دهه هنوز گرم و کم مخاطره تر در حال انجام است.خانواده های عزیزان از دست رفته به بهانه تولد، سالروز قتل یا ... دور هم گرد می آیند و ضمن یادی از عزیزان از دست رفته آرمان هایی را که عزیزانشان به آن بهانه به قتل رسیده اند را یاد آوری میکنند و مواردی دیگری را نیز که در جریان سالهای بعد از قتل برآنها گذشته را مرور میکنند.
قدر مسلم این قبیل تجمعات و مراسم یادبود برای حاکمیت جلوه خوشی ندارد اما تحمل این وضع به دلیل تندروی برخی عوامل که در آن زمان خودسر خوانده شده اند هنوز هم هزینه ای برای آنهاست و هر گونه واکنش تند در فضای کنونی هزینه های زیادی در پی خواهد داشت.
پیش بینی اینکه در آینده چه خواهد شد تقریبا مشخصا است. در ادوار مختلف تاریخ ایران نیز هرگاه حکومتی به سرکوب و فشار روی آورده شمارش معکوس سرنگونی اش هم آغاز شده اما در شرایط کنونی سر کار ماندن عوامل اصلی آن اتفاقات و حتی تکریم انها به شکل زبانی و موقعیتی ، نمکی بر زخمه های آخته داغداران و مدعی العموم اجتماعی است.
شیوه منطقی این رفتا در جامعه بین المللی برکناری عامل یا عوامل از پست های اجرایی و اعلان عذر خواهی رسمی است. کاری که معمولا در تاریخ جمهوری اسلامی ایران مسئولین چه به دلیل موارد اینچنینی و حتی به دلیل کوتاهی و قصور در امور اجرایی و صنفی شان از انجام ان اکراه دارند.
اما یقین است که اگر جریان اجتماعی آنتروپی وار با یک خنکاری سریع به ساختار آب دیده ،منظم و مقاوم نرسد . آنتروپی ایجاد شده روز به روز و ساعت به ساعت تشدید شده تا جایی که عوامل اصلی و فرعی را در خود حل خواهد کرد.
همین یک درس از نعت فولاد سازی و تعمیم آن به واقعیت اجتماعی گویای اتفاق محتمل خواهد بود. حال چه بهتر که این اتفاق با اندک هزینه و در قالب یک اصلاح جزئی انجام گیرد.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.