ببار برایم
توکه هزاران چشمه جوشان ،
پشت مردمک هایت پنهان ،
کرده ای
ببار برایم.
اشک هایت همان آب حیاتی است ،
که خضر نوشید و
هنوز ،
در به در جاودانگیست.*
اگر کسی هست که باید ازش حمایت کنیم خب این چه جور کفتار صفتی است که میزنیم زیر پایش را خالی میکنیم؟ وقتی می توانیم دوست داشتنی های خودمان را یک کناری برای خودمان جمع کنیم.بدون اینکه به کار کسی کار داشته باشم.اصلا کاری با چیز دیگری ندارم گیریم هزار سال از تمدن 1000 سال عقب ماندیم.
من "رضا یزدانی" را دوست دارم
ازش حمایت هم میکنم.
پیکسل اش را هم گیر بیاورم تلاپی میچسبونم رو کیفم.اصلا میزنم به اونیفرمم باهاش میروم پادگان پزاش را می دهم.
آلبوم را اورجینال رفتم و خریدم و این عذاب وجدان سگ مصب رو کندنم و پرتش کردم تو آشغالی.
ساعت فراموشی ویران کننده است.
گوش کنید.
* از متن ترانه "ببار برایم".