باید استاد و فرودآمد برآستان دری که کومه ندازد.
چرا که اگر به
این روزهای کار آبستن بیشمار جلسه بی سر وته است. آدمهایی که می آیند و میروند و فکر نمیکنند چه میکنند؟؟؟ دیشب تئاتر دیدم. تئاتر "قلعه انسانات" یک جایی وسط تئاتر بازیگر ایتالیایی داشت میگفت باید گاهی رفت و از بالاتر نگاه کرد. از بالا آدمها مثل چوب کبریت میشوند و دست شدنشان داخل قوطی یا پخش و پلا بودنشان کاملا به چشم میاد. اونجاست که آدم گاهی به خیلی چیزها می رسه.حکایت این روزهای ما هم دقیقا همین مسئله است. آدمهایی میآیند و میروند و فکر نمیکنند چه کار میکنند. فکر نمیکنند چه تغییری بر روی محیط و آدمهای اطرافشان میگذارند. چقدر ریز الگو میسازند چقدر باور ها را دستخوش تغییر قرار میدهند.
نوجوانی ام با تقید شروع شده بود. تقلید از آدمهایی که برای آن سال و آن سن بزرگ و خواستنی بودند. میخواستم عین آنها شوم. مثل آنها لباس بپوشم و حرف بزنم و بنویسم. میخواستم همانطور رفتار کنم و تغییر کنم.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.