جناب شاملو سلام
.ببخشید اگر به قول بعضی ها شعرتان را به
بازی گرفته ام .من جایگاه خاص شما و نقشتان را در شعر و
ادب ایران می دانم و اتفاقا خیلی خوب هم می دانم اما باور
بفرمایید این بهترین و شاید تنها ترین تیتری بود که می
توانستم انتخاب کنم.چند کیلو متر آنطرف تر از ما یک
دانشگاه است
در شهری که می گویند چاقو های خوبی دارد اما چاقو گش های
خوبی ندارد.چاقو کشی فرهنگی این دفعه پوست چند تا از
دانشجویان را دریده و اتفاقا از پی هم رد شده به قلبشان
رسیده.چند ماه پیش چند نفر از دانشجویانش را به بهانه
اینکه قصد داشتن صادقانه و بدون ماست مالی انحراف اخلاقی یکی
از مسو لان دانشگاهشان را رسوا کنند محکوم کرده اند.یا کمی
شرقی تر توی مشهد بچه ها را اوایل تابستان به بهانه نزدیکی
به ۱۸ تیر دستگیر کرده اند .تا مبادا آبی از آب تکان
بخورد.توی تهران تا از دانشجویان امیرکبیر که سال ۸۵ به
بهانه توهین به مقدسات و اتنشار نشریه مهون دستگیر شده
بودند آزاد شده اند و از شنکنجه هایشان توی اوین گفتند که
دل هر آدمی را به درد آورد.آقای شاملو اگر توی عصر شما
ساواک یک ذات پلید داشت و در خفا به آزار و اذیت آزادی
خواهان می پرداخت حالا این کار کاملا عملی شده و نقاب
مشروعیت به خود گرفته.من اصلا نمی دانم که چی توی آن نشریه
دانشجویی بوده. اما هر چه که بوده حتی اگر کفر مطلق
اعتقاد دارم که اسلام این نوع مجازات را نگفته که اگر گفته
لله کافر بودن بهتر از مسلمان بودن است.چرا که اگر علی توی
محراب شمشیر خورد به یک شمشیر بسنده کرد و به ان تاکید اما
ما که سوزن هایمان که به جهت هوشیاری است این جزایمان نیست.