اینقدر فکر کرده اش در موردش که دیگر تریدی ندارم که بیخودی است. جان کندن و امیدوار بودن به اینکه روزهای بهتری در انتظارش است بیهوده است. خیال خام و اتفاق محالی است. این هزار توی مارپیچ داستان همیشه است. باید قواعد بازی را عوض کرد وگرنه روز به روز موهای سفید بیشتر و میشود و این لکه های ریختگی ریش صورتم بیشتر و بزرگتر میشوند. یا میشود مثل محمد زد به خط بیخیالی و صبح به صبح توی هر سایت و آگهی روزنامه ای دنبال ماشین و کفش و جوراب کالج گشت.
حوصله نوشتن بقیه اش را هم ندارم
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.