توی دو هفته اخیر عصبانی نشدم و دلیل این عدم عصبیت و دلخوری را پختگی و سطح برخورد همکاران جدیدم میدانم. وگرنه من همان پسر جوشی پر شوری ام که بی نظمی و  زورگویی فوری مرا از کوره به در میکرد. حالا اینجا آرامم آب زیاد و دمنوش ها ساعت ده را مینوشم و به این فکر میکنم که کار کردن میتواند نه ساده ولی آرام و پر مغز طی شود. طی دوهفته اخیر هیچ برخورد بدی ندیده ام.هیچکس با صدای بلند با کسی صحبت نکرده، وجود تقریبا 50 % خانمها و توزیع مناسبشان در تمام واحدها باعث شده متلک جنسی و شوخی های خارج عرف نبینم و بنظرم زنها هرچقدر هم که با هم پچ پچ کنند و سایتهای خرید اینترنتی را بگردند مزیت هایی در کار دارند. مزیت هایی نامحسوس که معمولا کارفرماها نمیتوانند در چرتکه حساب و کتابشان بیاورند. مهمترینشان همین که جمع را بالانس و کنترل میکنند.آرام ترند وعصبیت را کاهش میدهند.
خانمها آموزش پذیر ترند و در غالب موارد(نه همیشه) منظم تر و ریز بین ترند.و اینکه حداقل برای من یادگرفتن ازشان دلپذیر تر بوده. همکارهای قبلی ام معتقد بودند رابطه خانمها فقط با من خوب است ولی حقیقتا تفاوت چندانی نمیکند و فکر میکنم به هرکسی احترام بگذاری و با لحن درستی ازش درخواست کنی نتیجه میگیری. اگر استثنائی هم وجود داشته باشد باید مجدد و مجدد تست کنی اگر در تمام موارد به نتیجه نرسیدی مسیر دسترسی ات را به آن همکار تغییر دهی.چون بالاخره یک فرد در یک جمع یا سازمانی با یک نفر حالش بهتر است از یک نفر حساب میبرد یا دست کم به یک نفر علاقمندتر است.
من نگاهم در حوزه کاری به زن ها  جنسیت زده بود. البته هنوز هم مخالف دریافت شرایط کاملا یکسان بین زن ها و مردانم، به دلیل اینکه خانمها معمولا ساعت کمتری کار میکنند(معمولا اضافه کار نمی مانند)،از ماموریت های راه دور و سخت معاف اند و اینکه وجه قالب اجتماع (باز هم نه همه ) مرد را مسئول هزینه های زندگی میداند. اما معتقدم این تفاوت نباید زیاد باشد و همچنین نباید در پایه حقوق باشد. باید امتیاز به ازای انجام یک کار فوق برنامه باشد. مثل همان حق ماموریت یا حق اضافه کاری چرا که در این صورت فرد(چه مرد یا زن) در صورت انجام آن فعالیت محق دریافت خواهد بود.
میتوانم بگویم که هر کدام از ما تفنگی داریم که لزومی ندارد ازش استفاده کنیم.بودنش برایمان برای اعتماد بنفس هم نیست. وجود این تفنگ در فطرت ماست. با ما متولد شده و با ما میمیرد.حالا عده ای از آن برای امنیت و آرامش دادن به خود و محیط زندگی شان ازش استفاده میکنند. عده ای هم با آن دیگران را به قصد ترور هدف می گیرند. 
 
پ.ن:بخشی از ترانه ی "الله و اکبر "با اجرا زنده یاد حبیب محبیان