وقتی امتحان باشد،همه چیز برایت جکم رد شدن یاقبولی داشته باشد. وقتی همه چیز بوی کاغذ و جوهر اضافی خودکار بگیرد. وقتی همه کتابخانه ها از نفس آدم های زیاد دم بگیرد.وقتی مورچه مصمم برای بالا رفتن از میز و رسیدن به خرده بیسکویت های روی میز باشند.وقتی حس خوبی از یاگیری داشته باشی. وقتی ذهنت اماس کرده از همه مفاهیی را که قرار بود طی 5 ماه یاد بگیری و یک هفته ای تپاندی داخلش.وقت یهمه را حتی بی خیال ترین حالا را در حال جنب و جوش ببینی.وقتی فریم به فریم تصویر و امتحان و جمله به جمله حرفها از جلوی چشمت گذر کند.
چه دلپذیر است.چیزی را که به ذهنت زده روی کاغذ بیاوری.