من نمیدانم چند سال، واقعا چند سال باید بگذرد تا زنهای ایرانی بفهمند وسایل نقلیه عمومی جای شیر دادن به فرزند دلبندشان نیست؟جای پستان در آوردن و دهان بچه گذاشتن و بعد چشم تیز کردن به اینکه کدام یک از مردان خیره به اوست.اما از دیدگاه خودم بعنوان یک مرد یا حداقال کسی که ریش و سبیل در آورده فکر نمکینم دیدن چنینی صحنه ای برای کسی دلچسب باشد اما وقتی روبرو و بالای و سر و کنار دست و یمیمن و یسار مملو است از انبوه آدم ها گاهی فقط شاید گاهی نگاهت به مادر و فرزند اش که مست از است باده نوشیده بیفتد.
کراهت این امر برای من به کراهت سیگار کشیدن در همان وسیله نقلیه نمیرسد اما ابدا دوست ندارم به چنین صحنه ای مواجه بشم.یا مادری که با چنگ و دندان ۴بچه قد و نیم قدش از این ماشین به آن ماشین میکشد.ب"گذریم از اینکه کسی هنوز معتقد است باید بچه بیاورید و بکنید و بزایید که هنگام خزان است"چرا که این شخص یا اطرافیان شرا مثل خودش تصور میکند یا اصلا تصوری از جامعه ۳۰۰ میللیونی که بیش از ده درصدشان ساکن پایتخت باشند ندارد.دلیلی سومی نمیتوان متصور بود.