برادر زاده هایم حالا مدرسه میروند. کلاس اول. دو دختر عمو در یک مدرسه که هرگز همدیگر را سر کلاس درس یا در زنگ تفریح ندیده اند. هرگز خوراکی یا تغذیه ای در مدرسه قسمت نکرده یا دوست حضوری از آنها که فابریک هم اند و زمان زیادی با هم در مدرسه وخارج مدرسه میگذرانند نداشته اند. سال عجیبی است. بدیهی ترین اتفاقها، دم دستی ترین خوشی ها که تا سال گذشته باور هم نمیکردیم ازمان دریغ شده است. داغ پشت داغ، به نوعی سر شدگی در روان رسیده ایم. که نمیدانیم کی وضعیت تمام خواهد شد غافل از اینکه عمر ما(شاید بهترین جاهایش) همین سالهای نکبتی است.به عقبه که نگاه میکنم ویرانی و نکبت در تاریخ این سرزمین زیاد هست. قحطی و گرسنگی و جنگ و هزار اتفاق دیگر. آنچه رنجورم میکند اما خود کرونا نیست. شیوه مواجه با آن است. شرقی ها جهان روش پیشگیرانه را انتخاب کردند. از تجربه های آنفولانزا خوکی و پرندگان و سارس و ... تجربه به دست آوردند. غربی ها مراکز درمانی شان را تجهیز کردند. مواجه اولیه شان پر هزینه بود ولی بعد فهمیدند چطور برخورد کنند. اما آنچه در کشور ما اتفاق می افتد هیچ کدام از اینها نیست. ما نه شیوه نامه و تمرینی برای جلوگیری از شیوع داریم. نه مراکز درمانی و امکانات سخت افزاری مناسب برای جلوگیری از مرگ و میر داریم. بنابراین احمقانه ترین انتخاب ها را میکنیم. دست بردن در آمار، عدم بیان واقعیت و عدم بیان واقعیت. در روزهای اول شیوع یادم هست که مسئولین درجه یک کشور میگفتند ماسک اهمیتی ندارد. بعید میدانم از عدم فهمشان بود. چون اگر اطلاع هم نداشتند میددند در کشور چین که مرکز شیوع بود همه ماسک میزنند. پس به احتمالش هم که شده می ارزید که تلاش کنند دست م ماسک به تعداد مکفی و ارزان تحویل مردم شود.(کار شدنی بود)
بعد از آن درآمار فوتی ها دست برده شد. به شخصه عزیزی را میشناسم که بخاطر ابتلا به کرونا فوت شد ولی علت مرگش را دیابت ثبت کردند. دیابت داشت اما سالها با دیابتش کنار امده بود و کنترل میکرد. (این کار م یعنی ارائه درست آمار کار شدنی بود)
یک پاساژ باز کنم از صحبت های سبزوار رضایی میر قاعد معروف به محسن رضایی - فرمانده وقت سپاه پاسدارن در سال 62 که جزایر فاو که منطقه استراتژیکی از خاک عراق بود را یک شبه با تلفات سنگین از دست داد. صدایی از محسن رضایی باقی است که در جواب شخصی که بهش خبر میدهد فاو سقوط کرد میگوید غیر ممکن است. غیر ممکن است در پاسخ به خبر آن شخص حاضر در میدان نبرد فقط نشان دهنده عدم پذیرش است اما رضایی میگوید که برای خالی نشدن دل رزمندگان و مردم و اینکه احتمال شنود تلفن بوده این حرف را زده. اما دروغش چه مصلحتی بوده چه از روی عدم پذیرش حقیقت این است چند هزار نفر جوان کشور در آن فاو لعنتی شهید و مجروح و مفقود شدند. چند هزار جوان که هر کدام میتوانستند عمر و زندگیشان را شکل دیگری و در جای دیگری صرف کنند.
آماار اشتباه دادن از فوتی های کرونا هم عیناً همین است. یعنی شما درگیر اتفاقی میشوی که تلفاتی دارد. بنا بر مصلحت یا حماقت یا هرچیز آمار اشتباه اعلام میکنی. از روی آمار اشتباه شما تصمیمات اشتباه گرفته میشود. عده زیادی آسیب می بینند. حقیقت فاش میشود و دست آخر گند همه چیز که درآمد میگویید برای حفظ روحیه مردم اینطور گفتیم. آنوقت غیر از نفرت مضاعف اعتماد عمومی هم از بین رفته. بزرگترین سرمایه اجتماعی مردم و حاکمیت به فاک فنا رفته است و هیچکس از شیرین کاری شما نخواهد خندید.