آنچه که توی این پست نوشته شده مجموعه کاری بوده است تقریبا دو سال پیش توی نشریه دانشجویی سلام (ع) چا میشد.اما تعطیل شدن نشریه و پخش و پلا کردن بچه ها ،باعث شد تا یادداشت هایی که برای سلام آماده کرده بودم .تبدیل به یادداشت هایی برای کشوی میزم شوند.دیروز پی سر وسامان دادن اوضاع دوباره یافتمشان.خاطرات خوبی برایم به همرا آورد.و از آنجا که جایی دیگر را مناسب برای انتشارش پیدا نکردم.اینجا را انتخاب کردم.این یادداشت قرار بود در شماره ۱۲ هفته سوم بهمن ماه ۸۵ در نشریه ی سلام (علیه سلام) چاپ شود.
ارنست همینگوی نویسنده پرآوازه و البته ملعون آمریکایی.بعد از اینکه به خاطر "پیرمرد و دریا" برنده نوبل ادبی شد.کاری را به دست ناشرش سپرد که در واقع مکمل کتاب اصلی بود.در دیباچه کتاب اینطور آمده:احتمالا این کتاب را شما وقتی می خوانید،که قانون کپی رایت در تمام کشورها به جز یکی از کشور ها ی جهان سوم به تصویب رسیده و رئیس چمهور خدمت گزار و محترم در حال تدارک برای یک آخر هفته دیگر و نودمین سفر استانی اش است.او بعد از در متن اصلی به شرح کامل تحقیق خود می پردازد.که چطور ممکن است کشوری که در مجموع سی و اندی استان دارد و هر چند سال یک بار هم به خاطر رشد و توسعه و بسط خدمات فراگیر و دولت های ایضا خدمت گزار،چند تا استانی به آن اضافه می شود.رییس جمهور به ۸۹ سفر استانی برود . محیای رفتن به نودمین باشد.او از آنجا که دستی هم در آتش داشت.معادلات پیچیده ریاضی اش را می آورد. به شمارش تعداد جایگشت های ممکن می پردازدو این اتفاق را بعید می داند.آنالیز اراضی جغرافیایی آن کشور و غیره و غیره نتیجه های در بر ندارد جز اینکه همینگوی به این نتیجه می رسد که احتمالا مردم آن کشور از آلزایمر شدید رنج می برند. چرا که احتمالا رییس جمهوربه استانی ۳ یا ۴ بار رفته .اما از آنجا که سیر پژوهش ها در دنیا و نه در آن کشور مذبور اینقدر کشککی تمام نمی شود.ارنست تصمیم می گیرد سفری برای روشن شدن موضوع سفری به آن کشور داشته باشد
................... ادامه دارد