16 فروردین ماه 1401 عبدالطیف مرادی در حرم رضوی اقدام به چاقو کشی و مجروح کرذن سه روحانی شیعه کرد که دو تن از روحانیون فوت کرده و یک نفر بعد از طی مراحل درمان از بیمارستان ترخیص شد. 77 روز بعد از دستگیری عبداللطیف که از اتباع افغانستان با  تبار ازبک بود،حکم  اعدام صادر و اجرا شد.

26 آبان همین سال کذا (1401) دو بسیجی در مشهد با سلاح سرد به قتل می‌رسند، چند روز بعد مجید رضا رهنورد در سمنان به جرم قتل دو بسیجی در مشهد دستگیر و فقط 23 روز بعد از دستگیری در مشهد به دار آویخته میشود.

اینکه چگونگی صدور این احکام چه بوده، شاهدین چه گفته و...  صحبتی ندارم. مثال حاضر فقط در خصوص مدت زمان  تشکیل پرونده، تحقیقات دادگاه و صدور حکم است. هر دو مثال در یک سال در یک دولت با یک قاضی القضاتو  توسط یک یک دادگاه (دادگاه انقلاب مشهد) بررسی شده است. جرم هر دو نفر قتل نفس دو نفر با سلاح سرد -چاقو- عنوان شده است. همه شرایط را کنار هم می‌گذاری میبینی آخرش دستگاه قضایی ایران ناکارآمد است. به شدت وابسته و احساسی است و در هیچ موضوع مهمی نتوانسته رویه صحیح قضایی و بی طرفی خود را اثبات کند. 26 روز مدت زمان بررسی هیچ شکواییه ای در دستگاه قضایی نیست  اما  وقتی موضوع گرفتن زهرچشم از مردم و ساکت کردن اعتراضات وسط می آید دستگاه قضایی جایگاه خود را بعنوان قاضی بی طرف ترک میکند و در کنار بسیج و نیروهای سرکوب می ایستد.  بی طرف نبودن و عدم استقلال  قوه قضاییه اط شروط مهم عدالت در جامعه است. وقتی همه افراد بدانند در برابر قانون رفتار یکسانی با آنها انجام میشود خود را مجاب به رعایت  از قانون یا  عدم ترس از دستگاه قضا میدانند. در غیر این صورت به سمت ظالم یا مظلوم  متمایل میشود.