بهمان یاد داده بود که بین کات کردن و دور ریختن فرق است . سعی کرده بود به زبان مهندسی با ته لهجه رشتی اش بفهماند که خیلی مهندس است اما چون  زیر آبی رفتنهایی ازش دیده بودیم گاه به حرفهایش آنقدر ها باور نداشتیم. مدتی با جماعت ژاپنی قُر خورده بود و از راه و رسم و سبک وسیاقشان مطلع بود. اما پدر سوخته بازی اش هم به راه بود. خیلی گذشت  تا دقیق بدانم و بفهمم که با همه بدی هایش مزایایی در وجود و کلامش هست. مهمتر از همه اینکه سیاست مدار نیست  ، تکنیکال من است و میشد چهار کلام در مورد خودمان ،کارمان ،شرایط کارخانه و ... برایش حرف بزنیم  بی اینکه نگران باشیم این موضوع و حرفها را دارد به فلان آدم  نورچشمی اش ربط میدهد. کار را با کارگری آغاز کرده بود و مراتب را  هرچند با سرعت اما از ابتدا طی کرده بود.
مدتها گذشت تا بفهمم فرق بزرگی است  بین Cut و Trim . میگفت  زبان های قوی برای بزنگاه ها، برای اتفاقات بر حسب نوع رخدادشان واژه دارند و این دو واژه هم از همین دست بودند. می گفت توی فارسی ما هردو را حذف کردن و دور ریختن میدانیم. جدا کردن چیزی از چیزی دیگر. اما در لاتین فرق است بین این دو واژه . اولی را برای وقتی به کار میبرند که از بازگشت چیز دور ریخته شده اطمینان ندارند. یعنی دوباره قابل دسترس است می توانی بروی سراغش برش گردانی . خرجش یک Ctrl+Z است. اما Trim کردن بدون  قصد بازگشت است. حکم موی سری را دارد که  استاد سلمانی با  قیچی بریده است. نمیشود برش داشت دوباره  چسباندش سر جایش. 




مهندس میگفت نگذارید موتور کشتی هایتان آکنده از جلبک و گل و لای و چیزهای زائد شود. گهگاهی اتفاقات ناخوشایند و رخداد ها را trim کنید،بگذرید. که سخاوت و سعادت در گذشتن است.
حالا بعد گذشت چهار سال از آن حرفها حس میکنم حرفش به نوعی قابل تعمیم در روابط انسانی هم هست. اتفاقاتی را باید cut کرد و آدمهایی را باید کاملا trim کرد. آدمهایی که سرعت  را از اتفاقات و جریانات زندگی میگیرند و حتی به سخاوت هم نمی رسانند.  باید روابط و ارتباطاتمان را بسان درخت میوه که هرس میکنند تا  انرژی و توانش هدفمند تر شود اصلاح کرد. شهامت و صبر میخواهد اما در بلند مدت جوابگو خواهد بود.