آمده بودم.سرکار این چهارمین تعطیلات خرداد از شش دوره ای که اینجا بوده ام است که می آیم سرکار.به تعطیلات مذهبی که سالی ده روز جابجا شود و تعطیلات ملی که هیچکس ارجی برایش قائل نشود اعتقادی ندارم. بنظرم یکجور علافی مزمن است. شانسم زده اینجا هر روز که بخواهی میتوانی بیایی و درب شرکت برایت باز است. امسال که ماشین هم دستم است مشکلی سر هماهنگی سرویس و زابراه کردن راننده نیست. با سعید و میثم قرار مدار کردیم. آمدیم. مسیر یکساعته صبحمان تا 45 دقیقه کاهش یافت. شهر خلوت است. دلیل خلوتی اش تعطیلی مدارس نیست. حتی ماه رمضان هم دلیل نیست. دلیل این خلوتی تعطیلات زیادی است که با اطراف و اکناف اش میشود تا 9 روز ادامه پیدا کند. از فوت بنیانگذار انقلاب تنها چیزی که دیدم چند بنر بود با عکس های کج و معوج و اتوبانی که راهش را برای چند ساعت سد کردند و فرودگاه هایی که تعطیل شد. حتی ستاد برگزاری هم در ماه رمضان تنبل تر است و مراسم عصرو افطار ترتیب داده.
در آدمها و ماشین هایی که در خیابان دیدم نشانی از عزا و خمینی ندیدم. هیچ چیز.
مراسم شب های احیا نوعی شبگردی ایجاد کرده آدمها میروندو میگردند. تا دم صبح بنزین میسوزانندو بعد بر میگردند تا لنگ شهر میخوابند. آن عده که دیدم واقعا مراسم را برگزار میکنند توی خانه پای تلویزیون و انفرادی برگزارش میکنند. از پانزده خرداد تقریبا هیچی نمانده جز یک تعطیلی خوب در نیمه خرداد که به انظمام روز قبل و بعدش میشود برایش یک برنامه درست و حسابی ریخت.
شهادت امام علی شاید مفید تر باشد. کاملا مطمئن نیستم ولی چند نفری دیدم که حداقل سه روز مشخص را روزه گرفتند.
اینجا سر کارم گاهی به مطلق نگاه کردن به مسائل متهم میشوم. میگویند دیدگاه صفرو یکی دارم. اما حقیقتا فکر میکنم باید این تعطیلات به درد نخور از روی تقویم پاک شود.باید مطلق بهش نگاه کرد و کمی با این پارادیم فکری پوسیده جنگید. به خدا هیچ اتفاق ینمی افتد شهادت حضرت علی عزا عمومی باشد ولی تعطیل نباشد.تعطیلات بی در و پیکری که میتواند از دو تا ده روز متغییر باشد. نشان میدهد که بی برنامگی است. تعطیلاتی که درش سینما ها و تئاتر تعطیل است. شهر مرده است و جاده ها شلوغ نشان میدهد کسی ارجی برای علت تعطیلی قائل نیست. تعطیلاتی که کسل کننده است تا شاد کننده میشود اینها راحذف کرد کرد به جایش روی تقویم صنوف مختلف تعطیلات تابستانی مشخص و با برنامه ریخت. یا اساسا زمانی که بشود امکانات مناسب دید و به انسان ارج قائل شد. نه اینکه موقع سفرها راه ها را بست تا آدمها نتوانند سفر بروند.
همه اینها را نوعی افول میدانم در برنامه ریزی و تقصیر را گردن آدمهای متظاهر چاپلوسی میدانم که بر سر اعتقادات خود پافشاری نکردند. این افول از همانجا ناشی شد. از همان روزها که ما جسارت جراحی کردن را از خودمان گرفتیم و به حکم احترام الکی به احمقانه ترین اتفاقات توی دلمان خندیدم.