علی دهباشی را دوست دارم. دهباشی دقیقا همسن پدرم است. به قدر او هم فعال. اما فعالیت  دهباشی در حوزه مطبوعات فرهنگ ایرانی طی بیش از چهار دهه فعالیت  بقدری تاثیر گذار بوده و برند سازی قدرتمندی داشته که کمتر کسی است که او را نشناسد یا بتواند دعوت او را رد کند. شب های بخارا یکی از فعالیت های پر دردسر و جنبی دهباشی است که از زمانی که دفتر بخارا تعطیل نشده بود هر هفته در دفتر این مجله برگزار میشد. این جلسات با  مدتی وقفه مجددا از سر گرفته شد و در سال جاری هر هفته  بیش از یک جلسه برگزار شده است. بخارا در ماه های اخیر رکورد 5 نشست در هفته هم داشته است. که برای کسی که کار اجرایی یک نشست به ظاهر ساده با تعداد محدودی میهمان را داشته کاملا واضح است که چه حجمی از کار برای این مهم انجام شده است.

 به دلیل اینکه درشهرک صنعتیخارج از تهران کار میکنم رساندن خودم به مرکز شهر و محل نشست های بخارا تا ساعت 5 عصر (ساعتی که معمولا نشست ها برگزار میشود)برایم سخت است به همین خاطر تعداد معدودی از این نشست ها را رفتم. اما همان چند نشست بقدری بهم چسبید و لذت بخش بود که نتوانستم از خیر نوشتنش بگذرم.


علی دهباشی


 شب ابن بابویه برای بررسی و یادآوری این گورستان برگزار شد. گورستان ابن بابویه از اسم محمد این بابُویه معروف به شیخ صدوق گرفته شده است که مزار او در سال 381 هجری در این محل قرار داده شده است.  او یکی از بزرگان مذهب تشییع و صاحب یکی کتب اربعه شیعه و معلم بزرگان فقه شیعی در ایران بوده است. جلسه با کمی تاخیر و ارائه صورت برنامه توسط دهباشی اغاز شد . احمد محیط طباطبایی در خصوص گورستان های ایران گفت گورستان های در ایران باستان در منزل افراد بوده و بعدها گورستان های محلی و منطقه ای شکل گرفته و هر محله نماد و محل اجتماعی داشته که همان گورستان محل بوده است.  گورستان تاریخ گذشته محل رابا حال و آینده پیوند داده است". این اتفاق تا 1348 نیر وجود داشته و در اوایل دوره پهلوی تهران بیش از 140 گورستان در مناطق مختلف داشته است.سال 1348 و تاسیس بهشت زهرا تهران صاحب یک گورستان مدرن با سیستم ادرس دهی ترتیبی و شمارشی میشود.  ابن بابویه از دوره مشروطیت تا پایان دهه چهل که تهران صاحب بهشت زهرا میشود ابن بابویه مهم ترین گورستان تهرانی های است که جز مهاجرین شهیر مقیم تهران اند یا مردمانی که در منطقه ری زندگی میکردند. این اتفاق ابن بابویه را از یک گورستان محلی به یک گورستان ملی تبدیل کرده است. 

آقای طباطبایی در انتقاد به طرح ساماندهی گورستان ها از وضع موجود انتقاد کرد. به کنایه گفت  که هر وقت  حرفی از ساماندهی زده شده تن و بدن ما لرزیده است. ساماندهی را  با  تسطیح و  سیمان ریزی و از بین بردن هویت گورستان  اشتباهی گرفته اند. در حالی که ساماندهی بدین معنا نیست. نمونه  خارجی گورستان که ساماندهی شد پرلاشز پاریس است ، کتابچه راهنما و  تابلو های راهنمایی دقیق برای مدفونین درست کرده اند. اگر متوفی خواننده یا  شاعر بوده است  از طریق یک دستگاه صوتی صدا یا شعرش را  برای استفاده عموم قرار داده اند. اگر نویسنده بوده بخشی از کتاب یا نوشته ای را   نصب کرده اند. گورستان یکسان و مسطح سازی شده  فقط نشانه یک مصیبت جمعی مثل جنگ و زلزله است  وگرنه هیچ ارزش و  زیبایی تاریخی ندارد.  گورستان  تاریخی از طریق گونه گونی قبرها ،نقش ها و  موتیف های زیبایش شناسایی میشود. 

متاسفانه از سال 73 -74 کاملا  فضای گورستان رو به تخریب رفته و بنظرم  گورستان ساماندهی نشده گورستان های بهتر و با هویت تری اند.

گورستان  کلیمیان عودلاجان،امامزاده علی اکبر چیذر  و انگشت شمار گورستان باهویت در تهران باقی مانده اند.



بعداز صحبت های طباطبایی فیلم آرامستان پخش شد. فیلم اول اشتباه پخش شد فیلم مستند "گرمابان" داشت پخش میشد. علی دهباشی عصبانی بود و تذکر داد. کارگردان (شهرام میرآب اقدم) خودش بلند شد و رفت تا به برگزار کنندگان سالن فردوسی کمک کند. فیلم شروع شد .میرآب اقدم  در شروع جلسه چند جمله در موردش گفته بود که یک سال طول کشیده بود تا کارساخت فیلم تمام شود. فیلم یک ترجیع بند داشت روی شعرها و یادداشت قبرها  طوری زووم میکرد که اسم  صاحب قبر قابل خواندن نباشد. آب روی سنگ ریخته میشد و  نوشته خوانا میشد. بعد فصل میخورد به گورهای جدید. دسته بندی بین قبرهای پهلوانان،هنرمندان، سیاسیون،کشته شدگان سی تیر، عارفین، مداحین و ... بود. فیلمساز فصل بهار را برای فیلمبرداری انتخاب کرده بود.  یحتمل بخاطر اینکه قدری از بد منظره بودن و زبری گورستان بکاهد. هر روز رفته بود ابن بابویه کلید دار ابن باویه را راضی کرده بود که بیایید جلوی دوربین یک به یک قبرها را معرفی کند بگوید چه کسی درشان دفن شده و خاطره شخصی اش یا واقعیتی از زندگی آن متوفی یا حتی روایتی که منصوب به اوست را تعریف کند. کلید دار شغل پدری اش هم همین بود. بزرگ شده ابن بابویه بود و روزهایی را به خاطر داشت که گوش تا گوش این بابویه خانه بوده است و  بنای یادبود. رجال و طوایف بزرگ و متمول گور خانوادگی خریده بودند آدمهایی از اقوامشان یا کسانی را با عنوان نگهدار و سرایدار درآن زندگی گماشته بودند. آب و برق و حتی گاز کشی هم داشتند. برایم عجیب بود که در گورستانی آدمها زندگی کنند ،هرچند همین سال گذشته در گورستانهای اطراف تهران عده ای متجاهر، از فرق و فلاک زامبی وار زندگی میکردند اما اینکه افرادی با امکانات رفاهی و در خانه هایی با کیفیت سایر خانه ها  اما ساخته شده در گورستان زندگی کنند برایم خیلی عجیب بود. ابتدای دهه هفتاد امکان زندگی و حق دفن تقریبا از ابن بابویه صلب میشود و گروهای خانوادگی و بناهای یاد بود رو به خرابی میروند. حرم شیخ صدوق در جمهوری اسلامی بنای توسعه داشته اما بنای یاد بود مصدق در کنار کشته شدگان سی تر تخریب شده است. غیر از مصدق همه بناهای دیگر یا  تخریب شده اند یا  در اثر بی توجهی شکسته و مجروح اند. بنای گنبد و بارگاه هنرمندان زیادی از بین رفته و از بین همه هنرمندان و سیاسیون و پهلوانان و نام داران  فقط مزار غلامرضا تختی است که  گذشت زمان نونوارش کرده و باعث تخریبش نشده است. 

گفتن اسامی و یادآوری مشاهیر دفن شده آنقدر زیاد شد که برای بیان اسم همه مقدور نیست اما همین راه بدانید که در دل و درست بود این آرامستان همین بس که از معلم و شاه و پهلوان درش هست تا دزد و  قاتل .


جایی رد پایان مستند وقتی دارد ترانه "قوی زیبا"از شعر های حمیدی شیرازی را با صدا و موزیک عباس مهرپوبا پخش میشود کادری جلوی مخاطب بازمیشود که کارگردان تایید میکند که همه دوندگی هایش برای پیدا کردن سیاهه ای از اسامی مدفونین یا حتی نشانی از صاحبان خانه ها  یافت نشد . باور کنید گورستانی که این همه مشاهیر درش دفن شده اند بدین وضع است  چه بر سر آدمهای عادی خواهد امد. چ ه حکومت هایی خواهند آمد و چقدر با ما و فعل و حرفمان همسو خواهند بود؟

برای من که مدتی است گورستان ها را رج میزنم ابن بابویه  جواهری در پیش گوشم است که بخشی از تاریخ تهران و ری درش نهفته است.

والسلام

مستند را اینجا  میتوانید ببینید. و اگر راه کاری به نظرتان رسید یا  دمی را میشناسید که میتواند این بابویه را از خطر زوال و ویرانی جدا سازد مطلع سازید.