بگذار عاشقانه هایم را از اینجا شروع کنم.هر چند که دیر باشد چرا که در روزگاری که پسرها های نابالغ زن ها (معنای عام دارد) پیش رویشان را روی کفه های ترازوی بی دقت خودشان با بر چسب تیکه مال و تیکه غیر مال وزن می کنندو از تمام بدنشان به یک جا سرک میکشند و اوضاع احوال  طرف مقابل را با نگاه هایشان به همانجا بررسی می کنند.دیگر نمی شود گفت عاشقانه های من با عشق به زنی شروع می شود.که اگر چنین کنم حرمت عشق را زیر پا گذاشته ام و کور شوم اگر که حرمت عشق را زیر پا بگذارم.عاشقانه های من از خود من شروع می شود از منی که داخل جماعتی هم زبان زندگی می کنم اما غریبم.ازمنی که به فارسی حرف می زنم اما کسی حرف را نمی فهمد. از منی که به این مردم نزدیکم اما سالها از آنها فاصله دارم.من از جنس اینها نیستم نه که نخواهم باشم .نمی توانم که باشم.دوست دارم با آنها باشم اما دوست ندارم برای با آنها بودن همرنگ آنها شوم .سپهر عزیز از من نخواه که عاشقانه هایم را روی وب بیارم که اصلا برایم امکان ندارد. عاشقانه های من نوشته هایی از جنس دیگر که ممکن است برداشت های مناسبی ازش نکنند .که باز هم حرمت یک چیز زیر سوال می رود و کور شوم اگر که حرمت عشق را زیر سوال ببرم.